درخت تو گر بار دانش بگیرد...بزیر آوری چرخ نیلوفری را. نویسنده این وبلاگ اعتقاد دارد که جامعه ما به دلیل دور شدن از یک بینش دانش بنیان، دچار کلی گویی و بحران است. و در اثر این کلی گویی هر روز بیشتر از تکنولوژی راهبردی خود فاصله می گیرد. به نظر نویسنده علت العلل این امر دوری از معانی لغات است. که درک ناقص از معانی (misunderstanding) را سبب شده است. این پدیده تاریخی، که تاثیر سه بعدی داشته و بر عامل زمان نیز به عنوان بعد چهارم اثر گذاشته است، فروریزی ساختاری (misplacing )را سبب شده است. این مقوله، شامل خرد جمعی یا (Common sense) می شود. و فراتر از یک طبقه و قشر خاص است. در اثر تکرار این پدیده در طول تاریخ، خصلت ثانویه ای نیز حادث گردیده است. و آن نگاه کردن به جای دیدن است. تا در این موضوع کندوکاو نشده و به آن با چشم بصیرت نگریسته نشود، امکان رسیدن به فهم مشترک ملی میسر نشده و سیر قهقرایی ادامه خواهد داشت. در این میان، همدیگر رامتهم کردن کاری عبث است. براي رسيدن به یک تکنولوژی راهبردی، داشتن دكترين ملي ضروري است. و بدون رسيدن به فهم مشترك و درك صحيح از معاني، رسيدن به يك دكترين ملي دور از انتظار است. از اينرو، پيش زمينه ارائه يك دكترين ملي، دستيابي به معاني مشترك است. كه در نتيجه آن، وحدت كلمه حاصل شده و شيوه ها يكسان سازي می شود. گویی زمان آن فرا رسیده است. به نظر می رسد تنها دانشگاههای علوم پزشگی، آنهم به دلیل وجود بیمارستانها درکنارشان و نیز تجربه عملی جنگ، دانش محور رفتار کرده اند (البته نه داروسازی و پیرا پزشکی). بقیه دانشگاهها انتزاعی و در عالم ذهنی خود (به صورت تافته جدا بافته از اجتماع) عمل کرده و می کنند. بدین ترتیب، هر روز بیشتر از روز پیش از نقش اساسی اجتماعی خود فاصله می گیرند. نتیجه عملی آن شده است که فرهیختگان آنها عموما گرایش به غرب دارند. گویی آنان را برای جوامع غربی تربیت کرده اند. این فرایند تاریخی نه تنها بر دیدگاهها و جهانبینیمان اثر گذاشته، بلکه بر مکانیزم تفکریمان نیز تاثیر منفی داشته و از عینیت دور مان ساخته است. بدین ترتیب، راه بهره مندی معقول و اصولی از حیات و داراییهایمان را مسدود نموده است. بر مبنای یک اصل منطقی، "چقدر داریم مهم نیست، چقدر از آن استفاده می کنیم" مهم است. بر همین منوال و به دلایل ذکر شده در بالا، عموماَ ما نه به صورت شخصی و نه به صورت اجتماعی فرصت استفاده صحیح از امکاناتمان را پیدا نمی کنیم. و این امر به فرصت سوزی های بیشماری در زندگی اجتماعی- تاریخیمان منجر گردیده و باعث شده تا جامعه یمان از درک صحیح زمان جا ماند. موضوعی که برای مهیا شدن شرایط تاریخی توسعه ضرورتی تام دارد. باید دانست که دانش وتکنولوژی دیگران برای ما، حتی در مرحله "اطلاعات" نیز نیست. و تنها به عنوان "داده" می شود از آن استفاده نمود. به قول معروف کُت آمریکایی به تن بنده نه کُت است، و نه پالتو؛ باید آنرا چاک داده و مهندسی مجدد کرد. سپس با اندازه های تن بنده پروب و دوباره دوخت (به اصطلاح tailor-made کرد). آنگاه کت خواهد بود! تا این بومی سازی "دانش" و تکنولوژی اتفاق نیفتد، ره به سویی نتوان یافت. راهی که کشورهایی نظیر هند و چین و دیگران آن را تجربه می کنند. مطالب این وبلاگ در این زمینه است. امیدوارم خوانندگان محترم با درج نقطه نظرات خود ما را راهنمایی کرده و در هرچه پربارتر نمودن آن یاری رسانند.