کشکول توسعه  
نگاهی دیگر به تکنولوژی - توسعه - برنامه ریزی - صنایع کوچک - و استنتاج هاي شناختي(توسعه یک فلسفه است)
نگارش در تاريخ دوشنبه بیست و هشتم آبان ۱۳۹۷ توسط محمدرضا قاهري بدر

 مقدمه:                                                                                                                 

از بدو خلقت انسان روش شبيه سازي و مدل سازي، روشي كارا براي ارتقائ تجسّم عيني ماهيّت اشيا و مقوله ها بوده است. ساخت بت براي عينيّت مقوله پرستش و عروسك براي تمرين هم آوايي با انسانها و نيز شبيه سازي وقايع تاريخي بمانند واقعه عاشورا از اين سياق است. همانگونه كه مشهود است، در طول تاريخ اين روش تكامل يافته و با هنر و فناوري هاي دست يافت بشر به شكل هنر تأتر و سينما نيز تجلّي نموده است. سپس با پيشرفت علوم و فنون و اختراع رايانه و با استفاده از نرم افزار ها و اپليكيشن ها(اپليكيشن خود يك مدل رايانه ايست)و با در اختيار داشتن فن وهنر انيميشن به عنوان فناوري كليدي در تمامي شئونات كار ازتكميل تجسّم تا عيني سازي و تكامل كار و استفاده در فرايند آموزش و توليد و تجارت و خدمات پس از آن، جايگاه متعالي خود را يافته است.

تا جايي كه "فنآوري شبيه سازي ـ رسانه (COMMUNICATION-SIMULATION)"، به عنوان فناوري جامع در دنياي فوق مدرن كنوني شناخته شده است.

صنعت شبيه سازي چيست و چه جايگاهي در توسعهاقتصادي- اجتماعي جوامع دارد؟

”صنعت“ يعني به‌كارگيري فنآوري به منظور توليد كالا و يا ارائه خدماتي مشخص. پس:

"صنعت شبيه سازي، توليد كالا و ارائه خدمات است با استفاده از فنآوري شبيه سازي"

فقط كافي است كه هيأت دولت يا سازمان برنامه و بودجه بخشنامه اي صادر نمايد تا هر طرح عمراني و مطالعاتي در مرحله انجام مطالعات امكان سنجي اقتصادي و ساير مطالعات مربوطه نظير مهندسي ارزش و...از يك مدل شبيه سازي شده رايانه اي بهره مند شود. تصوّر بفرماييد چقدر از خطاها و هدر رفت سرمايه و زمان جلوگيري خواهد شد. و مسلّماً انجام اين مطالعات و الگوسازي با بسيج و استفاده از نيروهاي جوان و متخصّص خواهد بود كه اشتغال زايي فراواني را به دنبال دارد.

البتّه گستره صنعت شبيه سازي از موضوع فوق بسيار وسيع تر بوده و در تمامي شئونات اقتصادي- اجتماعي نقش سازنده خود را ايفا مي نمايد. بي جهت نيست كه محوريّت انقلاب صنعتي چهارم بر دوش اين صنعت قرار دارد. نقش مركز ملّي شبيه سازي ايالات متحده(NCS) در تحوّل عظيم صنايع نظامي كشور فوق با وظيفه خطير هماهنگي بين دولت، محيط هاي آكادميك و پژوهشي و صنايع دفاع، ما را در انجام اين مهّم جري تر مي سازد.

با توجّه به خيل عظيم فارغ التحصيل هاي دانشگاهي در كشور و وجود مزيّت نسبي در اين زمينه، اين سامانه مي تواند همچون مَحبِطي براي جذب سرمايه گذاري و ارائه خدمات براي ساير كشورها و صدور خدمات مهندسي نيزعمل نموده و نقش HUB منطقه اي اين خدمات را عهده دار شود. 

فوايد صنعت شبيه سازي

  • تعريف راهكار نوين توسعه ملي و ايجاد فضاي جديد براي فعاليت‌هاي اجتماعي ـ اقتصادي.
  • اشتغال خيل عظيم بيكاران متخصص با حداقل سرمايه‌گذاري ممكن.
  • به حداقل رسانيدن خطاهاي طراحي و مهندسي و BP در پروژه‌هاي عمراني و سرمايه‌گذاري كشور و صرفه‌جويي عظيم منبع ملي.
  • صادرات خدمات مهندسي و صنعتي و ارز آوري.
  • امكان ايجاد شغل در خانه (به‌ويژه بانوان و افراد كم سن و سال و كم توان) و در محل‌هاي كوچك با ارزش افزوده بالا و توسعه روستايي (با توجه به اين مزيت، از جابه‌جايي‌هاي جمعيتي و مسافرت‌هاي شهري و بين شهري كاسته شده و نه تنها در هزينه‌هاي اقتصادي و اجتماعي صرفه‌جويي مي‌شود، بلكه از تخريب محيط زيست نيز جلوگيري خواهد شد.
نگارش در تاريخ پنجشنبه هجدهم آبان ۱۳۹۶ توسط محمدرضا قاهري بدر

 چرا سازمان ملل درجه شفافيت transparency را شاخص توسعه يافتگي تلقي مي كند؟

-        راه كار جامع براي حل بحران هاي زيستمحيطي چيست؟

-        راه كار جامع براي حل بحران هاي پيش روي اقتصادي- اجتماعي كدام است؟

-        آيا راه كار جامعي براي حل بحران هاي اجتماعي- فرهنگي متصور است؟

-        معضل اشتغال، فقر، بيسوادي، اعتياد، و رهايي و عدم پذيرش مسئوليت اجتماعي جوانان را چگونه مي شود حل نمود؟

-        آيا مي شود نهاد خانواده را دوباره بازسازي نمود و نقش آنرا در حيات اجتماعي پر رنگ تر كرد؟

تصور بكنيد همين شهر رقه سوريه كه تازگي از دست داعش آزاد شد را بخواهند بازساري بكنند. راه كار عقلايي چيست؟

-         يكي يكي مردم را بياورند تا خانه و كاشانه شان را خود بازسازي بكنند؟

-        همه شهر را دولت يا شهرداري تسطيح كرده و با نقشه قبلي و كاداستر قبلي خيابانها و زير بناها را بازسازي و در اختيار مردم بگذارد تا مطابق نقشه بسازند؟

-        دولت يا شهرداري طراحي جديدي به منطقه بدهد، محل ديگري را براي اسكان سريع از نو مكان يابي، طراحي و انبوه سازي بكند و جريان زندگي را سريع در آن منطقه برقرار كرده و در سر فرصت به بازسازي شهر و يا انتقال آن به نقطه اي ديگر همت گمارد. (اين روش در بازسازي زلزله هاي بزرگ، حتي در كشور خودمان نيز سابقه تاريخي دارد . مثل بلزسازي شهرهاي سلماس و كاشان).

امروزه برنامه ريزان توسعه منطقه اي با توجه به دست يابي به تجربيات تاريخي، هيچ يك از راه حل هاي ذكر شده بالا را في نفسه قبول ندارند. بلكه پس از جمع بندي نتايج مطالعات جغرافيايي- تاريخي و فرهنگي و نوع معيشت مردم، با استفاده از الگوها و مدل هاي شناخته شده، ارائه راه كار مي  كنند. اين راه كار، شامل يك دكترين اجرايي و يك پراتيك است. در اين طرح كليه سئوالاتي كه در بخش اول مطرح نموديم، بايد ملحوظ شود.

دكترين اجرايي، تعريف كليت و اجزاي طرح بازسازي و مهندسي آن(شامل كليه عناصر وعوامل، نيروها و نهادها و شبكه هاي تاثير گذار با مشخص نمودن وزن، نقش و درجه تاثير و مشاركت آنها).

پراتيك، مشخص كردن چيدمان عملياتي آن دكترين.

تازه اين تكنيك كار است. كار قبل از تكنيك به تاكتيك نياز دارد. و آنهم عزم ملي است. بستر ايجاد عزم ملي، شفافيت و روشن گرايي در جامعه است. و به قول معروف" آينه دل را از غبار بروب تا آ نچه ناديدني است آن بيني".

به مجموعه دكترين اجرايي و پراتيك، مدل توسعه مي گويند. همان چيزي كه ما فاقد آن هستيم و هنوز واقف به حياتش نيستيم.  

ابن يمين گويد:

آن کس که بداند و بداند که بداند                     اسب خرد از گنبد گردون بجهاند
آن کس که بداند و نداند که بداند                       آگاه نمایید که بس خفته نماند
آن کس که نداند و بداند که نداند                    لنگان خرک خویش به منزل برساند
آن کس که نداند و نداند که نداند                       در جهل مرکب ابدالدهر بماند

نگارش در تاريخ پنجشنبه بیست و ششم مرداد ۱۳۹۶ توسط محمدرضا قاهري بدر

به يمن خوش آمدگويي به وزير جديد صنعت، معدن و تجارت

مقدمه

صنايع كوچك و متوسط(SMEs)، يا بهتر بگوييم كسب و كارهاي كوچك و متوسط، عبارتند از كليه فعاليت هاي اقتصادي كه در مكانيزم انضباطي و چيدمان چرخ دنده هاي اقتصاد كشور، ما بين چرخ دنده هاي بزرگ، وظيفه هدايت حركت اقتصادي فرا گير اجتماعي را بر عهده دارند. اين چرخ دنده هاي به ظاهر خرد، با فراواني تعيين كننده شان نقش اصلي را در ديناميزم اجتماعي بازي مي كنند. از دير باز كشورها بر چگونگي و توسعه اين بخش حساس بوده و درجه پرداخت به اين مسئله، نشان دهنده و شاخص اصلي توسعه يافتگي و يا بر عكس، عقب ماندگي اقتصاد يك كشور را تشكيل مي دهد.

در اكثر كشورها دايره اين بخش از صنعت و تجارت صرف فرا تر رفته و شامل بخش هاي لجستيك و ترابري، تئاتر و سينما، IT و فناوري اطلاعات، و ساير خدمات نيز مي شود. از لحاظ تعداد شاغل در هر واحد نيز معيار كشورها متفاوت است؛ مثلاً در كشور ما تعداد اشتغال هر واحد تا 50 نفر ذكر شده است، در حاليكه اين رقم براي ايالات متحده امريكا 300 نفر است.

در ميهن عزيزمان ايران، قبل از ورود صنايع و فناوري هاي معاصر، اين وظيفه را بازار به نيكي انجام مي داده است؛ ليكن بعدها با دخالت ناقص دولت ها اين وظيفه دچار يك پارادوكس و عدم انسجام سياست گذاري شده و در اثر نبود يك استراتژي و مدل واحد توسعه بخش، از عقب ماندگي تاريخي رنج مي برد.

در سالهاي اخير،با تصادم شوك هاي وحشتناك، اين بخش در حال حاضر در وضعيت كما به سر مي برد. و تمهيدات دولت براي نجاتِ آن، از قبيل استمهال بدهي و بخشودگي جرايم تسهيلات تخصيصي و حتي تزريق نقدينگي، به دليل عدم وجود يك مهندسي تشخيص واقعي، و عدم تجويز نسخه فراگيرِ واحد، آسپريني عمل كرده و كمك به التيام زخم هاي چند ساله آن نكرده است.

اين شوك ها عبارت است از:

1-     شوك وارده در اثر فقدان برنامه توسعه صنعتي منطقه اي كشور و صدور موافقت هاي تاسيس بر مبناي رقابت رانتي و عدم وجود چتر حمايتي مديريت بخش(همانند ساير كشورها).  اين موضوع با توجه به رسيدن بخش به مرحله بازده و برگشت سرمايه، باعث هدر رفت سرمايه هاي ملي و ورشكستگي تعداد كثيري از واحد هاي مذكور شده است.

2-     شوك وارده به دليل شكستن حباب نگهداري تصنعي برابري ارز، در دولت دهم. اين شوك به يكباره سطح رقابت با صنايع همسان خارجي را به قريب سه برابر تقليل داد.

3-     شوك حاصله از موج انقلاب چهارم صنعتي(شبكه هاي ديجيتالي و ورود پرينتر هاي سه بعدي به صنعت). متاسفانه هنوز وزارت صنعت، معدن و تجارت، كوچكتري برنامه اي در مورد برخورد با اين موضوع را ارائه نداده است.

4-    شوك حاصله از ركود اقتصاد جهاني و تحريم هاي اقتصادي.

اضافه مي شود بي برنامگي كلي در چگونگي حمايت از بخش شامل عدم وجود مدل توسعه، عدم وجود برنامه حمايت پروتكلي، عدم وجود نظام MATCH MAKING داخلي و خارجي. و وجود امراض مختلف بازار، از جمله نظام مسموم اسكونت، كه تير خلاصي براي كالبد نحيف آن بوده است.

اين مقاله سعي دارد طي چكيده اي مختصر، راهكار مناسبي را ارائه نمايد. تا چه قبول افتد، و چه در نظر آيد!

چه بايد كرد؟

قدم اول:

تقويت سازمان صنايع كوچك و شهرك هاي صنعتي ايران و ترفيع جايگاه آن در اقتصاد كشور

اين سازمان بايد مركز تجمع نيروهاي متخصص و كلان نگر ملي در بخش مربوطه بوده باشد. جراحي بخش، با استفاده از تجارب مفيد ملي و نيز ديگر كشورهاي موفق به ويژه در منطقه، ضرورتي تام دارد. تدوين و تكميل ادبيات كار در اين سازمان بايد نهادينه شود.

تجديد نظر و تقويت سازمان مربوطه مسلماً به عزم ملي و تصميمات فرا بخشي نيازمند بوده و ايجاد فضاي لازم براي اين كار از ضروريات امر مي باشد.

شبكه سرزميني اين سازمان بايستي تا دورترين نقطه جمعيتي كشور و با استفاده از كارگزاري هاي بخش خصوصي گسترش يافته و در حداقل زمان ممكنه و با كمترين فرايند كاري جوابگوي توسعه كارآفريني در گستره سرزمين بوده باشد.

قدم دوم:

تدوين مدل توسعه بخش با استفاده انطباقي از مدل توسعه كشورهاي موفق( نمونه: كار با ارزش معاونت صنايع كوچك شركت شهرك هاي صنعتي استان تهران، اتطباق KOSGEB تركيه با ISIPO، كه به سفارش حقير انجام گرفت)، و متعاقباً تشكيل بانك و بيمه اختصاصي صنايع كوچك، و تأسيس دانشگاه و موسسه آموزشي مربطه و برقراري نظام اعتباري به جاي نظام پولي با استفاده از روش هاي نوين اعتبارسنجي(اين كار با مشاركت جناب آقاي دكتر تقي زاده كه متخصص امر بوده و ارتباط و آشنايي نزديك با نظام اعتبارسنجي كشور ژاپن دارند و با همكاري دوست ارجمندم جناب آقاي دكتر باقري نژاد كه توسط اينجانب به آقاي دكتر سليماني معاون محترم صنايع كوچك سازمان معرفي شدند، در حال پيگيري است، بنده اميدوارم با تكميل سامانه اعتباري مورد نياز، طرح اجرايي شود)، از ديگر ضروريات امر مي باشد.

-        استفاده  از رويكردها و فناوري هاي مفيد ديگر كشورها، از جمله طرح بسيار مفيد"يك روستا، يك توليد"(OVOP)، كه ابتدا توسط ژاپن اجرائي شد و هم اكنون در 22 كشور، از جمله در ارمنستان به اجرا در آمده است( كار خوب ديگري از معاونت صنايع كوچك شهرك هاي صنعتي تهران اين بوده كه ادبيات اين طرح را جمع آوري، ترجمه و ارائه داده است، اين كار نيز به سفارش حقير انجام پذيرفت). البته نمونه هاي انفرادي اين شيوه به صورت سازمان نيافته و خودرو در نقاط مختلف كشور به چشم مي خورد. و استفاده از ايده هاي ارائه شده نه گانه توسط مديريت شهرك هاي صنعتي استان تهران مفيد خواهد بود.   

نگارش در تاريخ شنبه دهم مهر ۱۳۹۵ توسط محمدرضا قاهري بدر

عناصر حياتي يك سازمان بالنده كدامين هستند؟ و روابط ارگانيكي آنها چگونه بايد تدوين شود؟

مسلماً داشتن دكترين اجرايي براي هر مديريتي، از اهميت وافري برخوردار بوده و پر واضح است كه بدون دسترسي به آن، سامانه مديريت مفروض از استحكام ساختاري، همسان با قدرت ارتقاي فناورانه خويش ناتوان خواهد ماند.

با بررسي مكانيزم ساختاري يك سازمان، مي توان يك"مدل مديريتي" كه به عنوان محور اصلي كار و ستون خيمه سازمان محسوب مي شود، و پنج اركان مشروحه زير، كه در تعامل متقابل عمل مي كنند را مشخص نمود:

1-     اركان تصميم گير

2-     اركان تصميم ساز

3-     اركان حوزه نفوذ

4-     اركان اجرايي

5-     اركان بازخورد دهنده ونظارت و بازرسي

اين مدل و اركان مربوطه آن را مي توان به بازو و با پنج انگشت يك دست تشبيه نمود.

      مدل مديريتي و نقش محوري آن در يك مديريت بالنده

امروزه در دوراني زندگي مي كنيم كه قبل از هر گونه عملياتي كردن و به اجرا درآوردن يك ايده، تدوين يك برنامه شبيه سازي رايانه اي از ضروريات اوليه و اساسي بوده و بدين طريق است كه پس از رؤيت نقاط عطف و ضعف آن اجازه كار داده مي شود. به اين برنامه شبيه سازي شده، اصطلاحاً مدل شبيه سازي گفته مي شود. از اينرو، تبديل مدل مديريتي مفروض به يك مدل شبيه سازي شده رايانه اي، ضرورت زماني دارد. اين امر هم در كل و هم در جزء سامانه مديريتي بايد جاري سازي شود. اين فناوري، در كل رفتار يك سامانه از پروژه گرفته تا روش هاي اجرايي، هم صادق است. در اين نظام، همه كنش ها و واكنش ها پس از طراحي و شبيه سازي رايانه اي، اصلاح سيستمي شده و قابليت اجرايي پيدا مي كنند. در اين مدل، مستند سازي و بايگاني و آرشيو با استفاده از روش سلولي و لايه به لايه طراحي شده و به صورت آنلاين  و برخوردار از فناوري GIS و MIS است.

يك مدل شبيه سازي شده مديريتي، آنگاه از موقعيت خوبي برخوردار خواهد بود كه نه تنها از آخرين دست يافته هاي علمي در زمينه موضوعي خود بهره مند بوده باشد، بلكه از توانايي ارتقاي خويش به شكل يادگيرنده و توسعه گرا سود برد. از اينرو، تدوين يك مدل طراحي شده كه از توانايي خود اصلاحي نيز برخوردار بوده باشد، با در نظر گرفتن اهداف و وظايف سازماني و با به كار بردن فناوري روز ميسر خواهد شد. مسلماً توجه خاص به پارامتر زمان در اين مدل مي تواند درجه بالندگي آن را اعتلا بخشد. اين مدل بايد ساده و همه فهم طراحي شده و قطعات و مجموعه هاي آن به صورت مدولار(با قابليت افزايش و كاهش بدون تاثير در ماهيت كارايي اصلي) تنظيم شده باشد.

اين مدل، در حقيقت بخش اصلي فناوري مديريت را تشكيل مي دهد.

در تدوين مدل مديريتي مي توان يك هدف عمده را مورد نظر قرار داد. مثلاً ما در اينجا ارتقاي فناوري را به عنوان هدف مد نظر قرار داده ايم. قدم دوم در تدوين مدل، روشها و شاخص ها مي باشد. كه ما آنها را تحت عنوان نهادسازي، كادر پروري و شبكه آرايي مطرح نموده ايم.

در مديريت تراز نوين كه مدير به عنوان مربي، محوريت هدايت و رهبري سازمانش را عهده دار مي باشد، اين مدل را يا خود تئوريزه كرده و به تصويب مي رساند، يا كاملاً از اجزا و ماهيت آن با خبر بوده، توجيه شده و به قول معروف آن را ملكه ذهني خود نموده است.

برنامه جاري سازي مدل، زير نظر بالاترين سطح تصميم گيري سازمان و با استفاده از كارگزاران مجرب انجام مي گيرد. بدين ترتيب، مدل توسط همه عناصر اركان پنج گانه فوق الذكر ارزيابي شده و چون ملكه ذهني آنان الگو و اسوه عملكرديشان خواهد بود. و بمانند نوازندگان يك اركستر سنفوني، به شكل هارمونيك  براي اجراي يك موسيقي ايفاي نقش خواهند نمود.در اينجا، ما تدوين مدل و ايجاد هماهنگي بين اركان و بين آنرا آمايش سازماني عنوان داده ايم.

متاسفانه، در كشور ما به دليل تعريف نشدن مدل مديريتي، انتخاب مناسب و توجيه عناصر اركان پنج گانه انجام نگرفته و باعث عدم هماهنگي در گردش كار مديريتي و هدر رفت سرمايه و زمان مي شود. چند آوايي وعدم وجود وحدت رويه، باعث عدم انسجام سازماني و اينرسي كالبدي شده و به عنوان اپيدمي رايج در اينگونه سازمان ها به راحتي قابل رؤيت است.

1-     اركان تصميم گير

اركان تصميم گير، شامل عناصر بالا دستي مديريت اجرايي است. مثل مجمع و هيأت مديره در يك شركت.

اولين هدف آمايش سازماني پس از تدوين مدل، توجيه اين اركان و ايجاد آشنايي آنان با اهداف و نحوه عملكرد مدل سازماني است. يا بهتر بگوييم، درانتخاب اعضاي اركان تصميم گير، شناخت طرز تلقي ها و رفتار آنان با توجه به اهداف و رويه ها و كنش هاي مورد نظر مدل مي بايست در اولويت قرار گيرد. آمايش سازماني، يك جريان دائمي و غير قابل توقف بوده و هميشه برنامه آموزش، توجيه و ارزيابي كليه عناصر و اعضاي اركان پنج گانه را مانيتور مي كند. از اينرو، آموزش اركان تصميم گير بمانند آموزش ديگر اعضاي اركان در راستاي همسويي سازماني و حول محور مدل تدوين شده از ضروريات امر مي باشد.

 

2-     اركان تصميم ساز

اركان تصميم ساز، شامل مشاورين و گروه هاي انتلكتوئل( متفكر) سازمان هستند كه بدون داشتن گرايش فردي، با توجه به اهداف سازماني ايده پردازي و ارائه طريق مي كنند. توجيه اركان تصميم ساز نيز از اهميت والايي برخوردار بوده و باعث تمركز و تقويت  و نيز قدرت اجرايي ايده هاي ارائه شده توسط آنان خواهد شد.

3-     اركان حوزه نفوذ

منظور از اركان حوزه نفوذ، كليه عوامل سازمان هاي بالاسري، هم عرض، و عناصر خدمات گيرنده و خدمات

      دهنده مي باشد. توجيه اين اركان به عنوان جامعه عمل، مهمترين بخش كار بوده و انرژي زيادي را طلب مي كند. متفكري گفته است: مردم را به زور نمي شود به بهشت برد! تئوريزه كردن خواستهاي جمعي و واقعي جامعه عمل و هدايت آنان به توجه به منافع واقعيشان، نه منافع زود گذر و شخصي و همسو نمودن اهداف سازماني با اهداف جامعه عمل، هنر واقعي مربيان و مديران استراتژيك مي باشد. بسيج اين اركان باعث هم افزايي سازماني شده و برعكس عدم درك آن باعث اينرسي و اضمحلال سازماني خواهد شد.

4-     اركان اجرايي

اركان اجرايي از بالاترين عنصر اجرايي سازمان(مثل مدير عامل در يك شركت) گرفته تا پائين ترين رده و نيز عناصر اجرايي كارهايي كه به صورت برون سپاري انجام مي گيرند را شامل مي شود. بمانند ساير اركان، توجيه عناصر اين اركان در ماهيت و ابعاد ، اهداف و خواسته هاي مدل و همچنين نحوه عمل و همسويي و انتظام كار، به نحوي كه نه تنها از تقابل و تصادف و تكرار ممانعت به عمل آورد، بلكه باعث هم افزايي هر چه بيشتردر جريان عمل شود؛ از ضروريات آمايش سازماني است.

5-     اركان بازخورد دهنده ونظارت و بازرسي

به طور طبيعي، عناصر و دستگاه هاي نظارتي و بازرسي وظيفه بررسي فرايندها و كنش ها و وا كنش هاي سازماني را عهده دار هستند. بيم آن دارد كه اين عناصر در صورتيكه از مدل سازماني و نحوه عملكرد صحيح و تعريف شده آن خبر نداشته و با كليت موضوع اهداف سازمان مورد بررسي بيگانه بوده باشند، الگوهاي انطباقي بازرسي را به كار نبسته و نه تنها باعث جلوگيري از انحراف مقاصد نشوند، بلكه با مطرح نمودن بحث هاي حاشيه اي و كم اهميت موجب انحراف مسير و تصديع اوقات عوامل اجرايي و مسئول نيز بشوند.

برعكس، در صورتيكه اين عناصر توجيه شده و حركت هاي خود را در راستاي مدل تنظيم بكنند، مسلماً باعث جلوگيري از انحراف مسير شده و چون سنسوري قوي از فساد سيستم محافظت نموده و باعث تعالي سازمان خواهند شد.

نگارش در تاريخ جمعه هشتم مرداد ۱۳۹۵ توسط محمدرضا قاهري بدر

تكنولوژي توسعه صنايع كوچك در همه كشورهايي كه عزم توسعه ملي را دارند، از گذرگاه هاي يكساني مي گذرد!

اين موضوع جدي است و قياس مع الفارق نيست!

نقدي به بهانه گزارش سفر مسكو(موضوع همراهي خوشه سنگ تهران- حضور در نمايشگاه بين المللي سنگ مسكو1/4/1395~ 5/4/1395)

مقدمه:

همراهي خوشه سنگ تهران، فرصت خوبي براي من بود تا بتوانم ديدگاه خود نسبت به راهكارها و روشهاي توسعه اي صنايع كوچك كشور پهناور روسيه را به روز رساني كنم.

چرا كه در سالهاي بعد از فروپاشي شوروي سابق طي بازديدهايي كه از روسيه و ديگر كشورهاي مشهور به CIS ، از جمله جمهوري آذربايجان، جمهوري گرجستان، جمهوري ارمنستان، جمهوري اكراين و ساير كشورهاي وابسته و اقمار شوروي سابق، بمانند جمهوري چك، جمهوري اسلواكي، جمهوري لهستان، تقريباً به صورت مستمر در طول سالهاي گذشته داشته ام، اين فرصت را برايم فراهم آورد تا از نزديك با صنايع اين كشورها آشنا شده و روش يكسان آنها در توسعه صنعتي شان- كه از الگوي واحد اقتصاد متمركز توسعه صنايع شوروي سابق تبعيت مي كرد- را شاهد بوده باشم.

البته عليرغم وجود يك شيوه به فرموده  و غير مشاركتي در اين الگوي متمركز، و لختي و سنگيني آن، استفاده از مزيت هاي نسبي منطقه اي، نقطه مشترك اين راهبرد با الگوهاي جا افتاده سرمايه داري در ساير نقاط جهان تلقي مي شود. كه به نظر اينجانب نقطه عطف تاريخي در ايجاد توازن لازم در شرايط عبور از اقتصاد متمركز سوسياليستي به اقتصاد جهان سرمايه داري به حساب آمده و عامل اصلي در تحمل بار سنگين ناشي از فروپاشي و دوران گذار اقتصادي بوده است. ضروري است ذكر شود كه هم اكنون نيز موضوع تبعيت از مزيت نسبي منطقه اي، به عنوان خط قرمز توسعه اقتصادي اين كشورها ملحوظ نظر قرار مي گيرد.

البته با توجه به اينكه يكي از اهداف تعيين شده توسط WTO نيز همين موضوع مي باشد، و با توجه به اينكه اين اصل تابعيت از اصل اساسي عقلانيت اقتصادي(RATIONALIZATION) را دارد، مسلماً عدم رعايت آن تنها توسط هر دولتي كه بوده باشد، بجز تخريب عوامل توليد و هدر رفت سرمايه نتيجه ديگري را به ارمغان نخواهد آورد.

در اين مقاله سعي شده است تا ضمن بررسي مختصر(با توجه به فرصت بسيار محدود اين سفر) يك روش نوين توسعه صنايع كوچك كشور جمهوري روسيه در پايتخت آن، مسكو را تشريح و نقد كنيم. اميد كه در فرصت هاي ديگر فراهم آمده، و يا از طريق مساعي ديگرهمكاران براي بررسي كامل اين روش، بتوانيم از تجربه آنان در بهبود روشهاي خود بهره مند شويم.

در اينجا، فرصت را مغتنم شمرده و ضمن ابراز مراتب امتنان خود از مهمان نوازي نمايندگي سياسي و اقتصادي جمهوري اسلامي ايران در مسكو، و از برخورد بسيار گرم و صميمي جناب آقاي دكتر سنايي، سفير محترم و جناب آقاي منتظري، وابسته اقتصادي و جناب آقاي پرند، رايزن اقتصادي و ساير همكارهايشان، به ضرورت توجه ويژه به تقويت بيش از پيش سازماندهي ارتباطات تجاري و صنعتي با كشور همسايه و پهناور روسيه و ارتقاي سطح مبادلات تجاري و صنعتي با تقويت عوامل توسعه اي و برون سپاري اصولي(با ايجاد مراكز و عوامل توسعه اي اينگونه روابط و اتصال منطقي آن به پروتكل ها و قراردادهاي في مابين و ساير همكاريهاي فني- اقتصادي) اشاره نموده و اميدوارم اين موضوع مورد توجه ويژه مسئولين محترم امر قرار گيرد.

گزارش و شرح سفر

همانگونه كه در مقدمه آمد، بهانه سفر مسكو، همراهي خوشه سنگ تهران(كه هم اكنون از مرحله شناسايي و توانمند سازي عبور نموده و به مرحله تشكل انجمن سنگ كشور ارتقا يافته است)، و يكي از خوشه هاي صنايع كوچكي بوده است كه شركت شهرك هاي صنعتي تهران در طول سالهاي اخير زير پوشش قرار داده است، بوده است. اين خوشه صنعتي در فعاليت ارتقا يافته خود و در سطح وسيعتر كشوري، تحت تشكل نام انجمن سنگ ايران، با هدايت شركت شهرك هاي صنعتي تهران در نمايشگاه مسكو با شركت دوازده عضو برجسته خود داراي پاويون ويژه بوده و به صورت فعال شركت نموده بود(لازم به يادآوري است كه در شهرك صنعتي شمس آباد تهران بيش از 200 واحد سنگ بري به صورت فعال مشغول به فعاليت هستند).

البته عامل توسعه جناب آقاي مهندس شريفي (رئيس فعلي انجمن سنگ ايران)، خود شخصي مجرب و كارآزموده و از مديران كل بازنشسته وزارت صمت در بخش معادن مي باشند، كه مورد اعتماد مديران صنايع و جامعه صنعت سنگ كشور هستند.

لازم به يادآوري است كه در اين سفر بنده در معيت جناب آقاي دكتر سرقيني معاون محترم معدني وزارتخانه، جناب آقاي مهندس كشاورز مدير كل محترم دفتر امور اكتشافات وزارتخانه، جناب آقاي مهندس مودودي مشاور محترم وزير و معاون كل سازمان توسعه تجارت ايران و سركار خانم مهندس توانا مدير كل محترم دفتر امور بنگاه هاي سازمان توسعه تجارت ايران بودم.

به بهانه شركت در اين نمايشگاه و همراهي آن، فرصت را مغتنم شمردم تا ضمن ايجاد ارتباط با سازمان هم عرض خود در حوزه صنايع كوچك، بتوانم با شيوه هاي آنان آشنا شده و از تجاربشان استفاده نمايم. لازم به يادآوري است كه قبل از انجام سفر طي تماس با وابسته محترم اقتصادي سفارتخانه، جناب آقاي مهندس مظفري و همچنين رايزن محترم بازرگاني، جناب آقاي دكتر پرند آنان را از قصد خود آگاه نموده و تقاضا كرده بودم كه در صورت امكان ترتيب ملاقات بنده با همتاي روس خود را بدهند.

جناب آقاي دكتر پرند رايزن محترم بازرگاني، ضمن تماس تلفني ترتيب ملاقات با دو نفر از مسئولين انجمن پاركهاي صنعتي جمهوري روسيه(Russianin Idustrial Parks Assosiation) به نام آقاي ماكسيم پازدنيكف دستيار رئيس هيأت مديره و مدير توسعه و آقاي بوريس سيچف مدير مستندسازي و تجزيه و تحليل طرح ها را دادند. در اين ملاقات بنده از جناب آقاي مهندس مودودي مشاور محترم وزير و معاون كل سازمان توسعه تجارت ايران و سركار خانم مهندس توانا مدير كل محترم امور بنگاه هاي سازمان توسعه تجارت ايران نيز دعوت كردم كه بنده را همراهي نمايند.

انجمن مذكور كه در سال 2006 تشكيل شده است، يك سازمان غير دولتي محسوب شده و به شكل NGO اداره مي شود. اين انجمن در سراسر روسيه داراي 120 پارك صنعتي است. و در حال گسترش مي باشد. البته با پرس و جوهايي كه انجام گرفت متوجه شديم كه تشكيلات ديگري به نام Russian Fedration For SMEs Development نيز وجود دارد، كه سازمان دولتي توسعه صنايع كوچك روسيه است. و متاسفانه امكان ملاقات با مسئولين اين سازمان ميسر نشد.

يكي از پارك هاي صنعتي تحت مديريت اين انجمن، Technopolis MOSCOW مي باشد، كه به صورت انكوباتوري اداره مي شود. طي هماهنگي كه انجام گرفت فرداي آن روز از پارك مذكور بازديد شده و مذاكراتي با مسئولين آن پارك(خانم آليس مالتسوا، مدير روابط خارجي  و يكي از واحدهاي مستقر در آن داشتيم. اين پارك شعار "The future is made here (آينده در اينجا ساخته مي شود)" را براي خود برگزيده است.

اين پارك، در حقيقت يك كارخانه قديمي(به احتمال قوي صنايع نظامي) و بازمانده از دوران شوروي سابق است، كه در محدوده شهري مسكو قرار دارد. وسعت اين پارك 48000 متر مربع شامل سالنهاي فراخ با عرض بيش از 30 متر و ارتفاع نزديك به 14 متر است. اين سالنها بازسازي شده و تنها از بخش آجري باقي مانده از قديم مي شود فهميد كه قديمي است. در اين پارك تعداد 56 واحد انكوباتوري در بخش صرفاً تكنولوژي هاي نوين تحت سامانه اي منظم مشغول به فعاليت هستند.

يكي از واحد هاييكه مورد بازديد ما قرار گرفت، واحد توليد مواد نانو كمپوزيتي بود به نام "گالوستيان" كه با آقاي واديم نيكولاويچ مدير فروش آن واحد ديدار كرديم. اين واحد دامنه توليدي وسيعي را از ميلگرد ساختماني تا غشاهاي صنعتي(Menberan) خاص و منسوجات نانو كمپوزيتي و انواع قطعات صنعتي مقاوم در برابر اسيد و خورندگي و فرسايش را توليد مي نمود. اين شركت و شركت هاي ديگر مستقر در آن پارك صنعتي شديداً علاقمند تشكيل Joint ventur و همكاري مشترك و احداث كارخانه در ايران هستند.

جا دارد با تشكيل يك كار گروه مشترك و با حمايت خاص وزارتخانه متبوع، و نيز با استفاده از فضاي پروتكلي في مابين دو كشور، و به منظور انتقال صحيح تكنولوژي هاي برتر نسبت به تدوين يك برنامه جامع اصلاحي در سطح استان تهران(براي جايگزيني صنايع موجود با صنايع با تكنولوي هاي برترHi-tech) اقدام و از طريق تشويق صاحب كاران توانمند بخش خصوصي، فرايند توسعه و ارتقاي تكنولوژي صنايع كوچك در حوزه پايتخت بهبود يافته و با استقرار چتر حمايتي، شامل نظارت بر روابط بين المللي و تخصيص خط اعتباري سهل الوصول، نسبت به ارتقاي صنايع موجود و توسعه آنان اقدام شود.

نگارش در تاريخ جمعه سی و یکم اردیبهشت ۱۳۹۵ توسط محمدرضا قاهري بدر

اقتصاد مقاومتي، بهترين و يا شايد آخرين فرصت براي مهندسي ارزش برنامه هاي توسعه منطقه اي است.  

نقش مزيت هاي نسبي منطقه اي در توسعه اقتصادي صنايع كوچك ونقش عزم ملي در نهادينه كردن آن به عنوان محور توسعه منطقه اي.

در آينده اي نه چندان دور، در دنياي اقتصاد، نه از رانت خبري خواهد بود و نه از يارانه توليد و تجارت. و بدتر اينكه هزينه آلاينده هاي  محيط زيستي را(آنچنانكه هم اكنون در پروتكل هاي مختلف بمانند ريو، هلسينكي و غيره به امضاي همه رسانيده اند)، به صورت فزاينده و از جيب ملت و از منابع در اختيار(مثل حساب هاي بانكي كشورها در نزد خود)، برداشت خواهند نمود. و تنها نقطه اميد توليد و تجارت ملت ها، وابستگي به مزيت هاي نسبي مناطق خواهد بود.

در امر توجه و التزام به رعايت مزيت هاي نسبي منطقه اي در سرمايه گذاريها، گنجانيدن دو اصل بالا دستي زير در سند چشم انداز توسعه ملي و رعايت آنها در برنامه هاي توسعه اقتصادي- اجتماعي، فرهنگي كشور الزامي است:

الف= جايگزيني برنامه ريزي منطقه اي بر مبناي آمايش سرزمين با برنامه ريزي بخشي.

ب= تدوين مكانيزم هدايتي و حمايتي مالياتي مطابق بند الف.

مسلماً بدون داشتن عزم ملي در جاري سازي اين اصل ضروري براي توسعه پايدار ملي، نه تنها برگشت سرمايه گذاريها دچار يك مخمصه جدي خواهد شد، بلكه بيم آن دارد تاثيرسوء برنامه ريزي هاي بخشي و روند متعاقب آن در كشمكش هاي سود جويانه كور در جذب نقطه اي سرمايه گذاريها، بالنهايه منجر به تخريب هر چه بيشتر محيط زيستي و هدر رفت سرمايه ملي شده و معالاً خداي ناكرده ضربه مهلكي به تماميت ارضي كشور وارد نمايد.

نگارش در تاريخ جمعه سی و یکم اردیبهشت ۱۳۹۵ توسط محمدرضا قاهري بدر

نقش مراودات اعتباري در توسعه اقتصادي صنايع كوچك

بدون شك صنايع كوچك در اقتصاد مقاومتي و درون زاي هر كشور از اهميت ويژه اي برخوردار است؛ سبك سازي مراودات اقتصادي اين بخش و برداشتن سنگ هاي پيش پاي آن،  افق جديدي را در به ثمر رسانيدن اهداف درون زاي اقتصاد مهيا مي سازد.

در اقتصاد اصلي است كه مي گويند" هر قدر پول در جريان بيشتر بشود، همانقدر تورم بيشتر مي شود". باتوجه به اينكه تورم و توليد در مقابل هم و متضاد هم هستند، پس پول در جريان عملاً باعث سنگيني هزينه توليد شده و سنگ راه توليد و بستر ساز تورم خزنده منتهي به ركود بوده و معالاً هيزم بيار بحران هاي اقتصادي مي شود.

آمار نشان مي دهد كه هزينه سربار پولي در اقتصاد صنايع كوچك كشور از 30% نيز بيشتر است؛ در حاليكه در اكثر كشورها اين هزينه يا اصلاً وجود خارجي ندارد، يا چوله به صفر مي كند. يكي از راه هاي اصلي براي شكستن سد مقابل توليد و تجارت صنايع كوچك در كشور، پرداختن به اين موضوع مي باشد.

از اينرو، اولين سنگ پاي بزرگ پيش روي صنايع كوچك، موضوع تامين نقدينگي و هزينه سنگين سربار آن در جريان توليد است. كه متاسفانه تا كنون نظام پولي كشور بجاي حل اين معضل به طريق اساسي و با استفاده از مكانيزم هاي اصولي كار، نسبت به سنگين كردن هر چه بيشتر بار آن همت گماشته است.(دوستي خاله خرسه!)

چرا كه صنعتي كه مشكل اساسي آن پول است به جاي رهانيدنش از دست آن - اين نكبت توليد و تجارت - با وابسته كردن هر چه بيشتر صنايع به آن، باعث گرفتاري روزافزون اين صنايع نيز شده است.

به قول مولانا: از قضا اسكنجبين صفرا فزود                                      روغن بادام سفتي مي نمود!

تنها راه رهانيدن صنعت و تجارت، به ويژه صنايع كوچك از دست اين بختك، جاري سازي مراودات اعتباري با گسترانيدن يك شبكه خوب طراحي شده و مطمئن است.

شايد مناسب ترين تمهيد مقابل اين پديده شوم، فرايند اعتباري توليد بوده باشد. فرايندي كه توسط آن بتوان هزينه سربار پولي در فرايند توليد را حذف نمود.

البته، مراودات اعتباري در اقتصاد كشور پديده جديدي نبوده و هم اكنون نيز بازاريان با سابقه بين خود به راحتي از اين مكانيزم استفاده نموده و سود مي برند. اما ورود به دايره آنان براي كل صنايع، به ويژه صنايع كوچك و تازه تاسيس ميسر نمي باشد.

ما درصدديم تا نسبت به طراحي و جاري سازي يك سامانه اعتباري همه گير، كه بتواند به راحتي در اختيارهمه صاحب صنعت هاي شريف و مقيد به عهد صنايع كوچك و متوسط قرار داشته و از پشتيباني صندوق ضمانت صنايع كوچك نيز بهره مند بوده باشد، و جاري سازي آن در جامعه عمل نماييم. مسلماً پشتيباني نظام بانكي از اين سامانه و اتصال آن به شبكه هاي منطقه اي و جهاني، در موفقيت و تعالي اين راهكار مفيد فايده خواهد بود.

نگارش در تاريخ جمعه دهم اردیبهشت ۱۳۹۵ توسط محمدرضا قاهري بدر

 

افق هاي جديد توسعه صنايع كوچك را دريابيم! اينها نه تنها هزينه بر نيستند، بلكه توام با افزايش اشتغال و رونق اقتصادي، باعث جلوگيري از هدر رفت منابع سرمايه اي و صرفه جويي هاي كلان در سرمايه گذاري هاي ملي مي شود.

شناخت صنعت شبيه سازي (Simulation) و نحوه استفاده و جاري سازي آن در اقتصاد ملي

مقدمه: امروزه شبيه سازي به عنوان يك روش و تكنولوژي، تقريباً بر همگان شناخته شده است. زيرا از بازيهاي رايانه اي گرفته كه بچه هاي كم سن و سال بجاي گل بازي و بازي با اسباب بازيها به وفور در دسترسان قرار دارد، تا مدل سازيها و شبيه سازيهاي بسيار پيشرفته دستگاه هاي Hi-Tech و CNC، چه به شكل ديتايي و چه به شكل انيميشني، همه سطوح اجتماع را به خود مشغول نموده است. در حال حاضر اين پديده از يك تكنولوژي فراتر رفته و خود تبديل به يك"صنعت بالنده با درآمد بسيار بالا" شده است.

اما عليرغم اين همه وضوح و استفاده بسيار سودمند آن توسط جوامع پيشرفته صنعتي، هنوز به عنوان يك "صنعت" درجوامع در حال پيشرفت شناخته نشده و اينگونه جوامع از منافع بسيار بالاي آن بي بهره مانده اند.

ابتدا باید مشخص بکنیم که چرا ما به این پديده، صنعت مي گوييم؟  

اگر مروری در معني صنعت داشته باشيم، در لغت نامه دهخدا صنعت به معنی پیشه و هنر آمده است. پس از آنجائیکه، "شبیه سازی، امروزه به عنوان یک پیشه و هنر مطرح است"، به راحتی می توان آنرا یک صنعت نامید. صنعتی که نه تنها یک صنعت مشخص است، بلکه برای دیگر صنایع نیز به عنوان یک زیربنا و بستر قوی و نیز ابزار مورد نیاز کاربرد روزافزون دارد.

ویژگی دیگر شبیه سازی، نقش و تعامل نزدیک آن با صنعت IT و اتوماسیون و در نتیجه تکامل آنها است. با رصد کردن جایگاه و نقش این صنعت در تکامل تکنولوژیکی جهان پیشرفته صنعتی، به راحتی می توان به اهمیت این صنعت بسیار سودمند و کم هزینه در توسعه اینگونه جوامع پی برد.(به عنوان نمونه مرکز شبیه سازی ایالات متحده آمریکا(NCS) در پارک علمی اورلاندوی جنوبی واقع شده است که در آن پارک به غیر از استقرار دانشگاه فلوریدا، تعداد سیصد شرکت شبیه ساز و مراکز آموزش و تحقیق تفنگداران آمریکا و... ارتباط تنگاتنگ دانشگاه و صنعت، مسقر شده اند).

چه ضرورتی برای ترویج این صنعت وجود دارد؟

تجربه نشان می دهد که اکثر طراحیهای عمرانی و اجرایی در مرحله اجرا به کرار نیاز به تجدید نظر و اصلاح پیدا می کنند. این تجدید نظرها اکثراً پر هزینه و بعضاً به دلیل عدم رعایت کلیت طرح باعث انحراف از اهداف اصلی و اولیه طرح شده و از منافع طرح می کاهد.

درصورتیکه اگر شبیه سازی کامپیوتری این طرح ها قبلاً بمانند نقش آن در شبیه سازی یک دستگاه CNC در براده برداری یک قطعه انجام می گرفت، مسلماً نه تنها بخش اعظم این اشکالات در مرحله پیش از اجرا برطرف شده واز هدر رفت سرمایه جلوگیری می شد، بلکه در زمان اجرای پروژه صرفه جویی زیادی را نیز به ارمغان می آورد. البته در حال حاظر نیز بسیاری از طرح های ویژه از این تکنولوژی و صنعت استفاده می کنند. اما استفاده از آن در طرح های عمرانی کلیت و جامعیت ندارد.

حال تصور بکنید در صورتیکه دولت محترم تدبیر و امید(از طریق سازمان برنامه و بودجه)، دستورالعملی مبنی بر اجباری کردن تهیه طرح شبیه سازی کامپیوتری برای کلیه طرح های عمرانی قبل از مرحله اجرا به دستگاه های اجرایی و مطالعاتی ابلاغ نماید، چه اتفاقی می افتد؟

-          - نقاط ضعف طرح های عمرانی قبل از اجرا برطرف شده و به طور تقریب حداقل 30%هزینه های عمرانی صرفه جویی می شود- که پیشنهاد نگارنده مبنی بر اختصاص 50% این مبلغ برای تاسیس مرکز ملی شبیه سازی کشور و برای اعتلای این صنعت بسیار سودمند است.

-          - صنایع کوچک با تشکیل شرکت های شبیه سازی با کمترین سرمایه، متشکل از جوانان جویای کار فارغ التحصیل رشته های کامپیوتر و صنایع و مکانیک و اتوماسیون و سایر رشته های مرتبط ده ها هزار نفر را به اشتغال مولد مشغول می کند. و بخش اعظم اقتصاد مقاومتی محقق می شود.

-          منافع دیگری نیز متصور است. که فعلاً به موارد فوق الذکر بسنده می کنیم.

 

نگارش در تاريخ سه شنبه دوازدهم آذر ۱۳۹۲ توسط محمدرضا قاهري بدر

برای فهم بیشتر موضوع لازم است اول توضیح دهیم که Gnosiology یا مطالعه فلسفی دانش چیست؟

به نوشته دانش نامه آزاد Wikipedia، در یونان قدیم gnosis به معنی دانش و logy از logos یعنی شناخت می آید. که خود تبیین یک متدولوژی یا روش تحقیق و منطق است. در این متدولوژی که می شود آنرا بالاترین دست یافته فلسفی و عینی تا این زمان نامید، با تکیه بر تئوری سیستم ها و به روش تجزیه و تحلیل سیستمیک فرایند حصول به دانش مهندسی می شود. این روش دقت بررسی های دانش محور را بسیار بالا برده است، که بعضاً دقت آن به بیش از یک میلیاردم  میبیاردم ثانیه( آتو ثانیه) می رسد.در راستای همین منطق بود که پروفسور ایرانی-آمریکایی جناب لطفعلی عسکرزاده منطق فازی را بنیان گذاری کرد.

 این بررسی با استفاده از متدولوژی فوق نسبت به تعریف موضوع می پردازد.

مكانيزم و ديناميزم چيست؟ آيا مراكز آموزشي، دانشگاه ها و مراكز تحقيقاتي كشور نبايد براي تفهيم اين دو اصطلاح علمي بيشتر ممارست بكنند؟!

آيا مكانيزم تنها به چيدمان مكانيكي يك سامانه اطلاق مي شود؟

شايد بتوان گفت كه اين تعريف ساده ترين تعريف مكانيزم است! زيرا در سير تكاملي مكانيزم يك سامانه كارهاي زيادي صورت گرفته است كه از R&D  تاريخي مخصوص به خود بهره مند بوده است.

در صورتيكه روند تكاملي هر سامانه اي به دقت مورد مطالعه قرار گيرد، مي شود فهميد كه از ساده به پيچيده دوران خود را طي نموده است و اين راه همينطور ادامه دارد. شكل گيري قطعات و اجزا، همچنين مجموعه ها به نحوي كه بتوانند در تعامل با هم كار كرده و روند كار يك سامانه را تسهيل بكنند، خود از پيچيدگي هاي فراواني بهره مند است.مثلاً در بعد مكانيكي سامانه درنحوه اتصال و انتقال نيروي اجزا و قطعات و مجموعه ها بهم، از تكنيك هاي شناخته شده متفاوتي از جمله برشی، نر و ماده، سنبه- ماتريس، پين و پيچ مهره، قلاب، پرچي، چرخشي، زنجيري، تسمه اي، فنری، تله ای، پيچي وفيتينگ، مهره ماسوره اي، گیج و فیکسچر(محبط و محمل)، لولایی، بخیه ای، گرهی، دم اسبی، تابی، دنده اي، چرخ دنده ای، شفت وغلافي، ياطاقاني، رينگي، ساچمه ای، بلبرينگي گرفته تا اتصالات جوشي، پرسي، ژوئني، زيپي، كان و كشويي، خلائي، مغناتيسي، الکترومغناتیسی، جوشني، پرشی، جهشی، بوشي، واشری، کوپلینگی، گريز از مركزي، چسبي، غلافی، پوششی، ضربه ای، کششی، لمسی، سایشی، جذبی، آکومولاتوری(تجمیع)، دیافراگمی، سیکلونی، حلزونی، پمپی، فیدری(تفذیه ای)، بالنی، تشک هوا، هيدروليك- پنوماتيك، تراکمی، اشباعی، انتقال حرارتی، القایی، انتظام و عدم انتظام ملکولی و اتمی، برش راکتوری، کاتالیستی، یونی، هالوژنی، هیدروژنی، اتمی، و گداخت هسته ای و... تا ديتايي استفاده مي شود. بعضی مواقع نیز از ترکیب اینها تکنیک های جدید ابداعی به وجود می آید،که خود مقوله تازه ای را تشکیل می دهد(مثل بوشهای ساچمه ای که بسیار دقیق تر از بلبرینگ ها عملکرد دارند) . البته اين تكنيك ها در موارد پيشرفته تر فيزيكي و بيوشيميايي بسيار پيچيده تر شده و از روشهاي مدرني چون استفاده از الكتروليزاسيون، پلاسما، (اشعه ها: ليزر، گاما، مادون قرمز و بنفش)، نوری، قوس الكتريكي ومخابراتي(مثل هارپ) و شتاب دهنده هاي فوق مدرن آبشاري استفاده مي شود. این قوانین از یک سری قانونمندی نظیر نظام کد گذاری و ارتباط نظام مند هندسی شامل X,Y,Z کدیک، بهره مند شده و در ساختن تکنیک های برتر عملکرد پیدا کرده اند. در این بین بشر برای دست یابی به مکانیزم ها و استفاده از آنها به فنون و تکنولوژی هایی نیز متوصل می شود. از جمله، الهام گیری از بدن خود و مکانیزم حیاتی سایر موجودات، اندازه گیری، محاسبه، طراحی، عکس برداری و نقاشی، شبیه سازی، قالب گیری، مدل سازی و نمونه سازی و (Scale up)، برش، سوهان کاری، سوراخ کاری، فرمینگ(شکل دهی)، تراشکاری و براده برداری، ریخته گری، تجزیه و ترکیب مواد و... را در این زمینه می توان ذکر نمود. پس در تداوم تكاملي اين موضوع نه تنها تكنيك ها دچار تحول مي شوند، بلكه تكنولوژي كار نيز متحول مي شود. به طوري كه هم اكنون شاهد استفاده وسيع از طراحي مدولار در سامانه ها هستيم( به طور نمونه: طراحي به كار برده شده در ساخت سوكت هاي الكتريكي و مدارات الكترونيكي وغيره...). همگي اين موارد جزو مقوله مكانيزم كار قرار مي گيرند. چه سخت افزاري و چه نرم افزاري. البته مکانیزم تنها به چیدمان و نحوه ارتباط مکانیکی اشیاء و مواد قابل رویت ناظر نیست. بلکه همین ارتباط در دنیای ذره بینی ملکولی و اتمی را نیز شامل می شود.

درابعاد پيشرفته، شناخت و رهگیری مكانيزم از تكنيك هاي الكترومكانيكي سود مي برد. كه موضوع علم جديد"مكاترونيك" را تشكيل مي دهد. و نيز بررسي علمي شتاب دهنده ها(بويژه شتاب دهنده عظيم فيزيكي كشورهاي پيشرفته صنعتي در سويس)، همچنين آزمايش انرژي گداخت هسته اي در فرانسه وبررسي مكانيزم درون خورشيد و زمين، و ساير آزمايشات فيزيكي، شيميايي، ميكروبي، بيولوژيكي و بيوشيميايي و تحقيقات فضايي و فضا- زمان براي شناخت مكانيزم حيات و بالنتيجه، ديناميزم حاصل از آن است. مسلماَ، درك مكانيزم پيچيده و متعالي هستي بدون استفاده از ابزار و روشهاي پيشرفته حاصل علوم و فنون جديد مثل مکانیک كوانتومي و سايبرنتيكس ميسر نمي شد.  معرفت شناسی مکانیزم کوانتایی(quantum mechanism) در حال حاضر می رود که علم فیریک و دستآوردهای تکنولوژیکی آنرا کاملاْ متحول بکند. البته در شناخت مکانیزم ملکولی و اتمی، همانقدر که اختراع ابزار و دستگاه هایی مثل میکروسکوپ الکترونیکی کارساز افتاد و افق های جدیدی را در مقابل دید دانشمندان گشود، همانقدر و یا شاید بیشتر مکانیک کوانتایی و سایبرنتیکس باعث گسترش دید بشر شده است.

در ساختان مکانیکی، کار ارتباط قطعات و مجموعه ها (در مکانیزم حیاتی، ارگانها) را شبکه ها به عهده دارند. مثل شبکه درخت برقی در خودرو و یا شبکه استخوان بندی، وریدی یا عصبی یا تاندومی و عضلانی در بدن موجودات زنده.

بدون وجود شبکه ها، یکسان سازی و ایجاد ارتباط سینرژیک بین اعضا وقطعان ساختمان مکانیکی میسر نبود.

شبکه ها خود نه تنها نظام مستقلی از سامانه کلی را تشکیل می دهند،بلکه بستر ساز سامانه کنترل و راهبری شده و در این امر مهم نیز کارسازند. سامانه کنترل و راهبری در نظام های مکانیکی حاصل کار انسان، مراحل تکاملی خود را از دمپر ها و شیرهای دستی تا موتور دمپرها و شیرهای الکتریکی و سامانه برقی و سپس PLC را طی نموده و هم اکنون به سامانه فوق مدرن Field bus و Remote sensor control با مرکز کنترل و مانیتورینگ از راه دور رسیده است.  

وجود مرکز یا مراکز تصمیم گیری و تصمیم سازی که در هر حال از یک مرکز واحد همسان سازی می شود، لازمه حیاط یک سازمان مکانیکی است. که در کالبد یک موجود زنده به نام مغز مشهور است. کار اصلی مغز در کنار کنترل و هدایت دینامیزم سامانه، شبیه سازی و ارتقای عملیات الکترومکانیکی است. تا بدین طریق دورنمای مشخص و مورد اتکالی برای حیات و عملکرد سامانه را بتواند رقم بزند. همانطور، این سازمان از یک موتور محرکه اصلی و چندین موتور محرکه فرعی می تواند سود ببرد. در بدن موجودات زنده این موتور محرکه قلب نام دارد. برای ایجاد و کنترل تحرکات مکانیکی یک سامانه، ارتباط الکترومکانیکی ضرورت دارد. که امروزه موضوع علم جدید مکاترونیک را تشکیل می دهد. علمی که دانش های آن با توجه به نیاز روزافزون بشری به سرعت توسعه یافته و جایگزین همنوعان عقب مانده شان می شود. مسلماْ یک سامانه با توجه به کارکرد خود از عناصر معین دیگر نیز سود می برد که در اینجا مجال بحث آن نیست. نقش هر یک از عناصر فوق در مکانیزم اجتماع انسانی را می توان به راحتی شبیه سازی نمود.

تُركتازي مكاترونيك در عصر جديد،كه به حق عصر اطلاعات ناميده شده است، تكنولوژي جامعي را به ارمغان آورد كه همان تكنولوژي وانمايي- رسانه (communication-simulation) است. اين تكنولوژي جديد كه جامع همه تكنولوژي هاي زمان شده است، راه را براي كشف و ادراك افق هاي جديدعلمي از جمله قعر اقيانوسها، فضا و ساير كرات و سيارات، همچنين داخل ذرات و شبح درون اتم(كوانتوم) و درك و اندازه گيري زمان هايي به كوتاهي آتو ثانيه(يك بيلياردم ثانيه- ده به توان منهاي شانزده) را هموار ساخت.

بازخورد اكتشافات جديد، خود راه جديدي براي درك بهتر هسته مثلث زرين علوم و فنون( اتحاد ناگسستني منطق- رياضي، فيزيك و شيمي- به اصطلاح علوم خالص pure science) را مهيا نموده است. به نحوي كه پيش بيني مي شود در آينده اي نه چندان دور بشريت با استفاده از تكنولوژي هاي بسيار سهل و آسان از جمله بيوشيميايي، موفق به جايگزيني مدارات مكاترونيكي و رآكتورهاي بسيار پيچيده و عظيم با نمونه هاي بسيار مختصر شده نوع جديد و بالطبع با هزينه هاي باور نكردني بوده باشد! هرچند كه نمونه هاي آزمايشگاهي برخي از آنها مثل تصفيه بيوشيميايي نفت، در حال حاضر ساخته شده است؛ و سرمايه داري جهاني فعلاً براي توليد انبوه آن مقاومت نشان مي دهد. موضوع نانوتكنولوژي نيز يكي ديگر از دستآوردهاي جديد بشري است، كه به سرعت جايگزين تكنولوژي هاي ماقبل خود مي شود.

بنده محمل و مهبط معرفت را در يك مدل پيازي شكل تصور نموده و هسته آن را همان مثلث زرين علوم و فنون يا علوم مبنايي منطق و رياضي، فيزيك و شيمي فرض كرده ام. اين مثلث بمانند منشور اصلي ادراكي بشر، پرتو نورسفيد حيات را تجزيه كرده و رنگهاي متنوع آنرا به بشريت ارزاني داشته است. اين بخش انطباق با علوم طبيعي دارد.

لايه دوم اين پياز، عمل حاصل از شناخت اين دنياي رنگارنگ است كه در حقيقت مي توان آنرا "تكنولوژي اجتماعي" ناميد. موضوع اين لايه را هم مي توان با علوم اجتماعي سنجيد.

لايه سوم، نحوه و زاويه تقابل و يا برعكس همسويي تكنولوژي اجتماعي با آداب و رسوم، طرز تلقي ها و دستآوردهاي فرهنگي جوامع ومعيار هاي وزين فرهنگي بشريت است. كه مي توان به آن"تكنولوژي فرهنگي"اطلاق نمود.علوم انساني راه گشاي اين تكنولوژي خواهد بود.

تا اينجا هنوز همگي حكايت از مكانيزم دارند.

پس ديناميزم چيست؟

       - جان اين مكانيزم، روح اين مكانيزم، نتيجه عملكردي زنده اين مكانيزم شامل ديناميزم است.

       - حركت دايمي كه فرايند يا فرايندهاي يك سامانه را نظم مي دهد، ديناميزم است.

       - به سخني عام مي شود گفت: هرفرايند يا حركتي قانونمند نشان از ديناميزم دارد. و مسلماً خود ناشي از مكانيزم يا مكانيزم هايي است.

البته رابطه مكانيزم و ديناميزم يك رابطه ساده و خطي و يكسويه نبوده و همچون رابطه تمدن با فرهنگ(فرهنگ ها از تمدن ها نشات گرفته و خود تمدن جديدي مي سازند) و يا تئوري با پراتيك(هر چند تئوريها از پراتيك ها زاده شده اند اما خود مبناي وجودي پراتيك هاي جديدي را تشكيل مي دهند)، از فرايندهاي متاثر از هم سود مي برند. چرا كه ديناميزم ها خود باعث تكامل و اصلاح مسير مكانيزم ها مي شوند. به سخنی دیگر می توان گفت:

حاصل عملکرد مکانیزم، روابط و مناسبات پراتیکی است. این روابط و مناسبات نه از جمع عددی مکانیزم، بلکه محصول هم افزا یا سینرژیک( با برکت) مکانیزمی است. که سپس بر مکانیزم تسلط پیدا می کند. و راه جدید آنرا می نماید(فرزندی که بر مادر حکومت می کند). در حقیقت همان بحث وحدت وجودی اینجا هم صادق است. به قول بابا طاهر عریان:

اگر دل دلبره، دلبر کدومه                       وگر دلبر دله، دل را چه نومه

دل و دلبر بهم آویته وینم                        ندونم دل که و  دلبر کدومه

مسيرتكاملي ديناميزم و مكانيزم مثل محور فضا- زمان، يك محور حلزوني و دوكي شكل است. كه با توجه به ساير قوانين عام حاكم بر طبيعت از قائده رگرسيون متوالي تبعيت مي كند. يعني دائم در ارتقاء و افزوني و در عين حال برگشت و ميل به ميانه.

از بحث فوق، اينگونه مي شود نتيجه گيري نمود كه:

الف= چشم ها را بايد شست. و طور ديگري بايد ديد. عدم درك زمان از سنگيني عملكرد آن نمي كاهد.

ب=  زمان، زمان تكنولوژي است. پس بايد براي علوم اجتماعي و علوم انساني نيز بمانند علوم طبيعي تكنولوژي خود را جستجو كرد.

ج= با توجه به تكامل دائمي و سرازير شدن بي حد و مرز تكنولوژي هاي نوع اول(ناشي از به كار گرفتن دانش هاي مبنايي)- توضيح اينكه متاسفانه به غلط در جامعه جهان سومي، تكنولوژي فقط به دستآورد هاي اين بخش اطلاق مي شود- تكنولوژي اجتماعي(ناشي از انتخاب بهينه و انطباق تكنولوژي هاي نوع اول با توجه به نيازهاي واقعي يك جامعه) و تكنولوژي فرهنگي( بومي سازي فرهنگي آن تكنولوژي اجتماعي) اصلاً مغفول بوده و حرفي از اعراب ندارد.

د= براي اصلاح مسير هيچوقت دير نيست. حركت جديدي را بايد پيشه ساخت. مراكز آموزشي، دانشگاه ها، مراكز پژوهشي كشور با آوازه گري صحيح در موضوع بررسي فلسفي دانش، و با تكيه براصول به كارگيري تكنولوژي اجتماعي و تكنولوژي فرهنگي و جاري سازي آن در اجتماع از هيچ كوششي نبايد دريغ نمايند. 

البته انشاءا... در مقالات آتی مفصلاْ در مورد تکنولوژی های اجتماعی و فرهنگی بحث خواهیم نمود. 

نگارش در تاريخ دوشنبه سی ام آبان ۱۳۹۰ توسط محمدرضا قاهري بدر

با نگاهي به تاريخ تحولات اجتماعي – اقتصادي كشورمان، متوجه مي شويم كه شكلبندي هاي تاريخي در كشورمان، همانند بسياري از كشورهاي شرقي، به شكل كلاسيك خود اتفاق نيافتاده است. موضوعي كه اكثر محققين داخلي و خارجي در آن اجماع دارند. اين محققين عقيده دارند كه در اين كشورها شكلبندي فئوداليزم، آنگونه كه در اروپا وغرب اتفاق افتاده است نبوده، بلكه شكلبندي ديگري با توجه به شرايط تاريخي- جغرافيايي آن حاكم بوده است. اين شكلبندي را "شيوه توليد آسيايي"نام نهاده اند.

 در اين شيوه توليد، محوريت نظام نه بر تقسيم زمين، بلكه ناظر بر تقسيم آب بوده است. شيوه نیمه منسوخ شده ملكداري كشور( بُنه داري يا نسق داري) نيز گوياي اين مدعاست.

صرف نظر از بحث اساسي آن و بدون پرداختن تخصصي به موضوع، همچنين، بدون پرداختن به نحوه و كيفيت اينگونه مديريت، ما در اينجا كندوكاو نظام مديريتي كلان تاريخي كشور تا ورود پول نفت به بودجه ملی، به دليل اهميت امروزي بحران هاي آبي و تبعات و تاثيرات سوء آن ها در تماميت ارضي كشور، را از ديدگاه دانش توسعه يادآوري مي كنيم. مديريتي فراموش شده كه در طول تاريخ و عليرغم فراز و نشيب هاي فراوان، در حفظ هويت و تماميت اين ملت موفق بوده است. مديريتي كه تنها بعداز اصلاحات ارضي، به شكل كامل جايگاه خود را به مديريت نفت محور واگذار نمود.

اين نوع مديريت ذاتاً داراي ويژگي هاي زير بوده است :

       - توجه به مناطق. زيرا قدرت و مكنت خود را از تجميع مناطق به دست مي آورد.

       - حفظ محيط زيست. زيرا با توجه به کشاورزی بودن کشور، حفظ محيط زيست به ويژه آب و خاك، براي آن حكم حفظ توليد، داراييها ودرآمدش بود.

       - عدم تمركز اداري. زيرا با توجه به شرايط جغرافيايی و تنوع آن، قابليت مانور و عدم تمركز در اخذ تصميمات وجريانات اقتصادي- اجتماعي، يك ضرورت بود. اين عدم تمركز تصميم گيري و تصميم سازي از يك فرايند دائمي و تعامل بين شبكه وسيع اقتصادي- اجتماعي مبتني بر توليد كشاورزي شامل انتظام آبياري جفت گاو، ميراب، پاكار(دشت بان)، كدخدا، مباشر و خان، همراه سامانه اداري – سياسي و نظامي منطقه برخوردار بود. كار حفظ شرايع (راه ها) و اماكن عمومي و تنقيه(نگهداري) و احداث قنوات و لاروبي و احداث آب روها با استفاده از بيگاري(مشاركت رايگان نيروي انساني) منطقه، توسط همين سامانه انجام مي گرفت. همين سامانه وظيفه سرباز گيري و بسيج در مواقع مورد نياز از قبيل جنگ، وبلاياي طبيعي را با جمع آوري ملزومات به عهده داشت.

اينگونه مديريت را بنده به دليل "محوريت مديريت آب" در آن، در مقابل شيوه مديريت مقابل، كه بعد از كشف نفت و تمركز درآمد آن در دست دولت به وجود آمد (يعني" دولت هاي نفتي")، مديريت "دولت هاي آبي" نام گذاري كرده ام. تير خلاص اين شيوه مديريتي در كشور ما با اصلاحات ارضي زده شد. اينكه اين شيوه به دليل فرسايش و پوسيدگي آن، يك شيوه ميرا و غير كارآمد گرديده بود، در آن كسي شكي ندارد. اما عدم تعريف شكلبندي جديد ارتقا يافته و با استفاده از تكنولوژي هاي انطباقي برحول محورآب( با توجه به ضرورت جغرافيايي كشور)  چنان ضربه اي به كالبد نحيف اقتصاد مبتني برتوليد كشاورزي كشور زد، كه سير قهقرايي آن هنوز هم ادامه دارد. بيم آن دارد كه در صورت عدم برگشت و اصلاح مسير، انسجام و تماميت ملي نيز زير آماج تيرهاي زهرآگين و پس لرزه هاي آن زلزله مهيب گرفتار آيد. و اين، امروزه از نداي " ﻫﻞ ﻣﻦ ﻧﺎﺻﺮ ﻳﻨـﺼـﺮﻧـﻲ" محيط زيست فرتوت و درمانده كشور كاملا پيداست! زيرا پرداختن به مسئله محيط زيست بدون پرداختن به وضعيت معيشتي و شیوه زندگی مردم میسر نمی شود.

نگارش در تاريخ یکشنبه بیست و نهم آبان ۱۳۹۰ توسط محمدرضا قاهري بدر
 

منبع: Wallkill River Watershed

تقريبا، ۴۰ سال پيش بود كه براي اولين بار پديده شور شدن چاه هاي اطراف درياچه اورميه خودنمايي كرد. همان موقع متخصصين گفتند كه سفره هاي آبي در زير زمين اينترفاز شده است. و علت آن را هم برداشت بيرويه آب از چاه هاي حفر شده دانستند.

متخصصين، در توضيح بيشتر اين پديده، و نحوه قرار گرفتن آب شور در كنار آب شيرين، مثال درست كردن چاي شيرين دو رنگ به طریق شیرین کردن آب داغ در نصف لیوان و افزودن تدريجي چای به آن به نحوي كه اختلاط پيدا نكند را بيان نمودند( توضیح اینکه : در زیر زمین آب شور در کنار آب شیرین به همین طریق و بدون اختلاط قرار گرفته است). بدين نحو كه، در اثر پس روي آب شيرين در سفره هاي زيرزميني(به دليل برداشت بيرويه از چاه ها)، آب شور به حوضه سفره آب شيرين نفوذ كرده و باعث شور شدن چاه مي شود. این امر باعث پایین آمدن آب دریاچه ها و تالاب ها شده و در تسریع تبخیر آب آن ها اثر می گذارد.

در اين توضيحات، به ظاهر موضوع خشك شدن درياچه مطرح نبوده و فقط خطر نابودي چاه و پس رفت سفره آب بيان شده است. كه روستاييان اجباراً براي تامين آب زراعي نسبت به حفر و جايگزيني چاه جديد در بالا دست ها(با مجوز يا بي مجوز) اقدام نمودند. اقدامي كه در يك جنگ نابرابر فقط عقب نشيني بود و شكست. و در انتها نيز فاجعه فرو نشستن و تبخير بي مهاباي آب درياچه و نابودي آن!

صرف نظر از اينكه همه اين اتفاقات را بايد از نابودي نظام حاكم بر احداث و نگهداري قنوات و كاستي در ارتقاي تكنولوژي آن و ورود غير عقلايي تكنولوژي حفر چاه - كه هيچگونه انطباقي با شرايط  کم بارانی و ضعف سفره هاي آب زيرزميني كشورمان را نداشت - و نیز از عدم وجود رژیم صحیح آبیاری و استفاده بهینه و معقول از منابع آبی(بمانند جمع آوری صحیح آب باران و تصفیه آب های آلوده و جلوگیری از آلودگی آب ها، به همراه استفاده همه گیر از شیوه های نوین آبیاری) ذكر نمود، نداشتن برنامه اي منسجم حول محور توسعه منطقه اي و نبود قابليت مانور براي برخورد و جلوگيري از تخريب بيشتر، قلب هر متفكري را به درد مي آورد.

با توجه به اينكه به گفته متخصصين، تزريق آب به سفره ها(در مواقع پر باراني) و آبخيزداري، در صورتيكه به نحو صحيح انجام پذيرد مي تواند حتي تا ۶۰ درصد آب مورد نياز سفره ها را تامين كند، جای بسی تاسف است که بسيج همگاني و عزم ملي براي انجام این کار بسیار پر منفعت به بوته فراموشی و اهمال کاری سپرده شده است! آيا نبايد همت كرد؟! نقش رسانه ها در اين مورد چه می تواند باشد؟ 

نگارش در تاريخ دوشنبه بیست و سوم آبان ۱۳۹۰ توسط محمدرضا قاهري بدر

این نیروگاه که قسمت محوری یک طرح عظیم شامل زیرگذر ورودی فرودگاه جدید لندن و سد اصلی و سدهای سیل گیر و سایر آرایه های مربوطه است با هزینه ۸۰ میلیارد دلار در محل خور(خلیج کوچک) رودخانه تیمز در حال احداث است. برق حاصله از این نیروگاه که به عرض ۵۰۰ متر و به درازای ۵ کیلومتر می باشد توان تامین کل برق مصرفی فرودگاه جدید لندن یا شهری با ۷۶۰۰۰ نفر جمعیت(۵۲۵ GWh درسال) را دارد. برآورد هزينه اين نيروگاه ۸ ميليارد دلار مي باشد.

منبع:recharge

آیا ما نیز امکاناتی اینچنینی در سواحل خلیج فارس نمی توانیم داشته باشیم؟ آیا این خود بخشی (آن هم بخش کلیدی) از صنایع دریایی نمی تواند بوده باشد!؟برنامه الیکتریفیکاسیون ابتدا در آمریکا و انگلستان و سپس در سایر کشورهای صنعتی برای تولید انرژی الکتریکی و سیستم توزیع آن عنوان شد. و بالاخره به عنوان برنامه پنج ساله اول شوروی ها برای توسعه ملی شان انتخاب گردید. به نظر می رسد مسابقه جدیدی در الیکتریفیکاسیون نوع دوم (انرژی پاک) در جهان آغاز شده است.

 ما در کجای این مسابقه قرار داریم؟ با داشتن امکانات فراوان طبیعی و شرایط آن!

نگارش در تاريخ یکشنبه بیست و دوم آبان ۱۳۹۰ توسط محمدرضا قاهري بدر

موفقیت اصلی محمد یونس ابتکار منحصربه فرد او در ایجاد بانک گرامین (Grameen Bank) و اعطای وام‌های کوچک به نیازمندان است.


او در سخنرانی خود هنگام دریافت جایزه نوبل اقتصاد در اسلو به تاریخ 10 دسامبر 2006 این‌گونه سخن می‌گوید:
بیشتر پیام‌های تبریکی که به مناسبت بردن جایزه نوبل به سوی من روانه شده، از سوی وام‌گیرندگان بنگلادشی است که از نقاط دور این کشور حس غرور و افتخار خود از دریافت این جایزه را به من اعلام کرده‌اند. امروز 9 نماینده از سوی 7 میلیون خانواده روستایی وام‌گیرنده از بانک گرامین، در این مراسم حضور دارند که همگی آنها زنان ساکن روستا‌های دور بنگلادش هستند. دریافت این جایزه آن‌قدر امیدبخش و شادی آفرین است که تقریبا همه مشتریان بانک ما در بنگلادش به گرد نزدیک‌ترین تلویزیون موجود در روستایشان جمع شده‌اند تا این مراسم را به طور مستقیم تماشا کنند. این جایزه، افتخار و اعتبار بسیار بزرگی برای تمام زنان بنگلادشی محسوب می‌شود که هر روزه با مشکلات زیادی در کلنجارند تا زندگی بهتری برای فرزندان خود فراهم آورند. مطمئنا لحظه گرفتن جایزه نوبل از سوی من، لحظه‌ای تاریخی برای همه آنها به شمار می‌رود.

منبع:دنیای اقتصاد

نگارش در تاريخ یکشنبه پانزدهم آبان ۱۳۹۰ توسط محمدرضا قاهري بدر

غول انرژی های تجدید شدنی آلمان (RWE Innogy) و شرکت تکنولوژی استفاده از انرژی دریاها (Voith Siemens Hydro ) براي توسعه صنعت استفاده از انرژي دريايي شركت مشترك تشكيل دادند.

منبع: RECHARGE 

با رصد كردن فعاليت هاي اينچنيني انگلستان، فرانسه ، هلند و ساير كشورهاي غربي مشخص مي شود غرب از خيلي پيشتر ها براي جايگزيني انرژي حاصل از سوخت هاي فسيلي و نيز انرژي هسته اي برنامه ريزي قبلي داشته و هم اكنون پراتيك آن را اجرايي مي كند.  

نگارش در تاريخ شنبه بیست و سوم مهر ۱۳۹۰ توسط محمدرضا قاهري بدر
Living Root Bridge at Nongriat - Cherrapunjee, Meghalaya

Living root bridge - Cherrapunjee, Meghalaya

این پل ها با استفاده از ریشه درختان(تنها با شکل دهی و بدون کوچکترین صدمه به آنها) توسط مردم ساکن بخشی از هندوستان ساخته شده است! چقدر خوب بود بشر راه همزیستی مسالمت آمیز با طبیعت را از نیاکان خود به ارث می برد! و این را به عنوان تکنولوژی ضروری تداوم حیاتش، نگهداری و...اعتلا می داد!چه خوب بود اگر برنامه ریزی منطقه ای ، به عنوان یک دانش همه گیر محوریت امور عمرانی و اجرایی را به دست می گرفت! و توسعه پایدار محقق می شد!

منبع:

نگارش در تاريخ یکشنبه بیست و هفتم شهریور ۱۳۹۰ توسط محمدرضا قاهري بدر

چندی است که بعد از ۳۷ سال کار صنعتی انجام دادن، به این نتیجه رسیده ام که جامعه ی ما تعریف صحیحی از صنعت و تکنولوژی و تولید ندارد.چه این تولید، تولید کشاورزی بوده باشد و چه تولید صنعتی و ارائه خدمات.دلیل ساده این مدعی، عدم برگشت سرمایه گذاری ها دراین بخش، علیرغم تزریق درآمدهای نفتی است.این عدم تعریف فقط متوجه مسئولین و دست اندرکاران صنعت کشور نبوده و به صورت یک بیماری همه گیر، شامل کل جامعه است. حتی صنعتگران. 

جامعه ما چنان در تعریف صنعت و تولید و تنظیم شبکه های آن از خود درماندگی نشان می دهد، که آدم بی اختیار شعر مولانا در مورد شناسایی فیل در تاریکی یادش می افتد. و عاقبت اینکه:

 هر کسی از ظن خود شد یار من                    از درون من مجست اسرار من

چرا ما فکر می کنیم باید چرخ را دوباره اختراع بکنیم؟! و از راه رفته دیگران و حتی خودمان، عبرت نمی گیریم؟ چرا ما توسعه صنعت را به عنوان یک تکنولوژی قبول نمی کنیم و برای انتقال آن و انطباق با تن مام میهن سعی نمی کنیم؟آیا این خیلی مشکل است؟ آیا به جز داشتن الگوها و مدل های مناسب توسعه صنعتی، راه دیگری که بتواند به طور جامع و دقیق نیروهای توسعه ای را همسو نموده وبه هم افزایی برساند، راه دیگری را می شناسید؟!    

نگارش در تاريخ یکشنبه سی ام مرداد ۱۳۹۰ توسط محمدرضا قاهري بدر

 خرد جمعي (Common Sense)، را حس عمومی یا عرف عام نيز ترجمه كرده اند. اما، براي تفهيم بيشتر موضوع ، بنده آن را به معنی"جان جمعي و روح جمعي" گرفته ام(خرد جمعی را به سخنی می توان ضمیر ناخودآگاه کالبد جامعه دانست).فيلسوفان و روانشناسان، ماهيت و هويت كل را چيزي مستقل از جزء مي دانند؛ هر چند كه خود از تجميع جزء حاصل شده است(tektology ونظريه گشتالت).به سخني ديگر، كل، صاحب ديناميزم يا دارای جان مجزایی هست. كه مستقل ازجمع حسابی اجزاي تشكيل دهنده آن بوده و بر مجموعه حاكم است (مثال عيني، رابطه سلول و بدن و يا رابطه شخص و اجتماع). درك اين موضوع، به عنوان ابزاري اساسي براي همه انسانها، به وي‍‍ژه مديران كلان جامعه، از ضروريات ادراکیست. زيرا در درك و فهم مكاميزم ها و ديناميزم هاي جامعه، بسيار ياري بخش است. این روش باعث تحول شگرفی در بینش نوع بشر و به وجود آمدن علوم جدیدی مثل Gnosiology ، یا علم مطالعه ی فلسفی دانش شده است.

حکم کسی که قتلی انجام می دهد، به مانند حکم کسی است که همه انسان ها را کشته است! نیز برپایه این منطق استوار است. یا برعکس اگر کسی به انسانی نیکی کرده باشد، مثل آن است که به بشریت نیکی کرده است!

 اين منطق را به كل حيات نيز مي شود تعميم داد.حیات دارای یک جان یا روح واحده است.هر چیزی که در کل آن یافت می شود، عینا در جزء آن نیز صادق است. همان چیزی که اندیشمندان قدیم به آن"وحدت در کثرت و کثرت در وحدت می گفتند" و امروزی ها آن را "جهان هولوگرافیک" می نامند.در اینجا نیز اگر کسی به موجودی نیکی کرده باشد، به کل کاینات نیکی کرده است.انفاق در راه خدا نیز همین معنی را می دهد. 

ما در اينجا، از بحث فلسفي مسئله، گذرا عبور مي كنيم. زيرا موضوع ما آن نيست. بلكه با استفاده از اين قاعده مهم، سعي در تفهيم مسئله بسیار مهم تر، یعنی آزرده شدن جان و روح کاینات هستیم. که در اثر تخریب محیط زیست و به هم خوردن انتظام حیات، اتفاق افتاده است. تخریب بی مهابای منابع تجدید ناشدنی(از بین رفتن جنگل ها، مراتع، زمین های قابل کشت، معادن و سایر منابع طبیعی، و تخریب منابع آب و آلوده شدن اقیانوس ها و دریاها)، یعنی ثروت طبیعی بشر، یا به سخنی صحیح تر تنها ثروت واقعی بشر، و خدایان و ولی نعمتان او. نشانه های این افسردگی، به وضوح، از سیل های سهمگین، سونومی ها، زلزله ها و قحط سالی های وحشتناک پیداست. در کشور ما نیز، خشک شدن دریاچه ها و(بزرگترین آن ها، دریاچه اورمیه، که درحال خشک شدن سریع است، و متاسفانه هنوز مردم و مسئولین اشرافیت کافی به عمق فاجعه ندارند؛ چرا که به دلیل واقع شدن این دریاچه در کلیدر باران زایی کشور، در صورت خشک شدن آن، فاجعه زیست محیطی و به دنبال آن فاجعه انسانی و اجتماعی، کل کشور را در خود خواهد بلعید!) و قحط سالی و سیل و زلزله، طلایه دار آن بحران عمومی است.

بشر در یکصد سال اخیر، هزاران برابر صد سال های دیگر تاریخ حیاتش، دست به تخریب محیط زیست زده است(برابر گزارشات محیط زیست جهانی، مقدار اکسیژن جو زمین به 20% مقدار آن در یکصد سال قبل کاهش یافته است). این امر فرصت بازیابی و بازسازی منابع طبیعی، که از روند بسیار کند نیز برخوردار است، را از طبیعت گرفته است. روح کاینات، یا همان به سخن ما خرد جمعی کاینات، جداً دچار تالم گشته است. باید تجدید نظر اساسی در برنامه های اجتماعی و اقتصادی صورت گیرد.طبیعت چون آینه است. و نقش و کارنامه بشر را به وضوح نمایان می سازد. وقت آن فرا رسیده است که بگوییم:

"آینه چون نقش تو بنمود راست، خود شکن آینه شکستن خطاست!"

در هدف جویی ها و آرمانخواهی ها باید تجدید نظر شود.وقت آن فرا رسیده است که همه هدف جویی ها سمت و سوی حفاظت از منابع تجدید ناشدنی به خود بگیرد. وقت تنگ است. کشتی که همه در آن نشسته ایم، سوراخ شده است. و ما به جای پرداختن به موضوع و ترمیم آن، برسر جایگاه ها و اموال داخل کشتی، گوشت همدیگر را به دندان گرفته ايم. یک دعوای حیدری و صفدری تمام نشدنی! دست پخت دوستان نادان و دشمنان دانا! زمان آن فرا رسیده است، که تجدیدنظر اساسی در برنامه های اجتماعی – اقتصادی، به ویژه توسعه صنعتی، که هسته آن برنامه هاست، داشته باشیم.با نگاهی هوشیارانه به استفاده صحیح از منابع تجدید ناشدنی و حداکثر استفاده از انرژی های تجدید شونده. 

اجازه بدهید در این جا، با ذکر مسایل عمومی و مبتلابه بشر، نگاهی نیز کلی به جایگاه صنعت و ديناميزم"صنعت و صناعت(تكنولوژي)"در جامعه خود داشته باشیم.برای فهم درست مسئله، ابتدا لازم است یک تعریف جامع از صنعت داشته باشیم.

 در جواب اين پرسش كه "صنعت چيست؟" اكثر مردم و حتي خود صنعتگرها جواب هاي كليشه اي موجود در كتاب ها و مقالات را تحويل مي دهند. اما با كمي تامل در روابط و مناسبات جامعه، مسلماْ جواب هاي داده شده قانع كننده ذهن جستجو گر نخواهد بود.زيرا "صنعت" نه آن تعاريف داده شده، بلكه همان كليتي خواهد بود كه از همه اجتماع داخل و خارج (شامل، بحران ها و رونق هاي اجتماعي- اقتصادي و بحران ها و مزیت های طبيعي- جغرافيايي) متاثر است. به ويژه در جهان امروز، كه كوچكترين تغييري در گوشه گوشه يِ جهان، تاثير تعيين كننده اي بر وضعيت حياتي آن دارد.

پس صنعت، توليد و فراوري محصولات كشاورزي نيست! صنعت، كارخانه نيست! صنعت، حتي شهرك صنعتي نيست! صنعت، معدن و فراوري مواد معدني نيست! صنعت، لجستيك نيست! صنعت، توريزم نيست! و بالاخره، صنعت تجارت نيست! بلكه اين همه، اجزاي تشكيل دهنده آن هستند(جریان فیل مولانا: هرکسی از ظن خود شد یار من             از درون من مجست اسرار من). 

بلکه مجموع هدفمند آن ها یا مكانيزم آن، "صنعت" است، به سخنی دیگر: مجموع روابط و مناسبات تولیدی- اجتماعی، با ساختار و شبکه های پیچیده اش!(همان چیزی که در جوامع جهان سومی فهم و درک آن فراموش شده است). تازه با تعريف و مشخص نمودن "مكانيزم"، آنچه تا اينجاي قضيه ناپيدا بود، رخنمون مي شود. و آن "ديناميزم صنعتي است" كه همانند "جان يا روح" آن است. و كليت مستقل خود را به كرسي مي نشاند. و منظور ما در اين بحث روشن نمايي اين موضوع مغفول مانده در جامعه يمان مي باشد.

امروزه ،توسعه صنعتي خود از تكنولوژي هاي متنوعي بهره مند است. و تكنولوژي هاي مذكور نيز به نوبه خود، از مدل ها و الگوهاي جامع سود مي جويند. اجتماع صنعتي، به عنوان هسته محوري جامعه، نه تنها از مكانيزم هاي طراحي شده بسيار دقيق استفاده مي كند، بلكه به عنوان زير بخش برنامه كلان اقتصادي- اجتماعي، تابع شبكه عمومي آن است.اين كالبد در يك بده و بستان سود دو طرفه(win - win) با ساير بخش ها از يك طرف و با جامعه جهاني، از طرف ديگر در تعامل است. چانه زني هاي سياسي – اقتصادي، همسان با فعاليت اقتصادي- اجتماعي با بهره مندی از مزیت های نسبی، درجه و جايگاه ملت ها را در نظم جهاني روابط و مناسبات اقتصادي تعيين مي كند.

به نظر مي رسد، در حال حاضر جان وروح (خرد جمعي) توليد و صنعت در جامعه يمان نیز دچار آزردگي و خستگي است.براي درمان آن ضروري است دو كار زير انجام پذيرد:

       - كليت برنامه توسعه اقتصادي- اجتماعي، با تعيين نقش هسته محوري صنعت، نقادانه مورد تجديد نظر جدي قرار گيرد.

       - تكنولوژي توسعه صنعتي كشور، به تيغ جراحي مهندسي مجدد و مهندسي ارزش سپرده شده و سپس با آن همانند يك تكنولوژي رفتار شود(البته با تاکید اکید در به کارگیری دانش آن و فراموش نکردن این موضوع که با یک موجود زنده طرف هستیم).

نگارش در تاريخ یکشنبه نهم مرداد ۱۳۹۰ توسط محمدرضا قاهري بدر

یک قدم به پیش!...یا یک قدم پیشتر!... کدامیک!؟

روشی نو در یادگیری و موفقیت.

قوانین علوم اجتماعی، به یک نحو از قوانین علوم طبیعی تبعیت می کنند. مثلا در فیزیک و قوانین مربوط به پمپاژ، هد پمپ یا قدرت بده و رانش آن به مراتب بالاتر از توان مکش آن است. برای وضوح بیشتر، از قانون دیگرعلم فیزیک کمک می گیریم. مثلا در انواع جوشکاریها، از جوشکاری فلزات گرفته تا جوشکاری لاستیک و پلاستیک و پلیمرها، اگر بخواهیم نقطه جوشکاری شده را دوباره ذوب کرده و اصلاح کنیم، حتما انرژی بیشتری از انرژی به کار رفته در جوشکاری اولیه، مورد نیاز خواهد بود.موارد بیشماری از این نوع قوانین را می شود شاهد آورد.

اگر بخواهیم قوانین مذکور را در مسایل اجتماعی واقتصادی انطباق دهیم، در می یابیم که عینا این قوانین به انحای دیگر، در همان موضوعات نیز، مصداق دارند.مثلا، شخص و جامعه به انرژی بیشتری نیازمند است، تا جبران عقب ماندگی های خود را بکند.این موضوع بمانند بالا کشیدن آب از چاه، یا ذوب کردن دوباره نقطه جوشکاری شده است؛ که اصلاح آن، به انرژی مضاعفی نیاز دارد.اما، زمانیکه به نقطه پیشگامی نزدیک بشوید، برای نگهداری، به شرط داشتن عزم و اراده آن، بسیار انرژی کمتری مصرف خواهد شد.باید توجه داشت که پیشگامی، ضرورتا شاگرد اول شدن یا پولدار شدن نیست.بسیاری از پیشگامان جهان نه شاگرد اول بودند و نه پولدار؛ بلکه تنها به قوه فهم ودرک مسایل دست یافته بودند.نمونه این اشخاص را، که بعضا مسیر زندگی و تاریخ بشر را متحول نموده اند، مثل افلاطون، ارسطو، سقراط، اپیکور، فیثاغورث، بقراط ودیگران در دنیای قدیم، و خوارزمی، ابوعلی سینا، زکریای رازی، ابن خلدون و دیگران در دنیای بالندگی اسلامی و قبل از رنسانس، و دکارت، ادیسون، چرچیل، گراهام بل، مندلیوف، پاستور، وهزاران پیشگام دیگر در دوران جدید را می شود نام برد.

در حقیقت این روش، شیوه ای برای تسلط یافتن و سوار شدن بر زمان است.همانگونه که می دانیم، جوامع پیشرفته ثانیه های زمان را به یک میلیون قسمت تقسیم کرده اند. و آن را اندازه گیری نموده و اداره می کنند.روانشناسان آزمایش کرده اند، که بشر به راحتی توانائی پیش افتادن تا چند ثانیه را دارد.هر چند بعضی اشخاص با تمرین کردن، توانایی پیش افتادن چندین ساعت، حتی روز را یافته اند! اما برای رسیدن به پیشگامی، لازم نیست راه درازی طی شود؛ فقط کافی است یکصد میکروثانيه(µs) از یک میلیون میکروثانیه را با تمرین جلو بیفتیم.در آنصورت، در خواهیم یافت که نه تنها به نیروی لایزال پیشگامی دست یافته ایم، بلکه به نیروی خواندن فکر دیگران، حتی مهمتر از آن، فکر زمان، نیز راه یافته ایم.کمی تمرین کنیم.زیاد سخت نیست!البته باید بگوییم که در تکنولوژی های پیچیده، دانشمندان موفق به سنجش یک میلیاردم ثانیه، حتی کوچکتر، نیز شده اند!

در مقیاس کوچکتر و برای توضیح بیشتر، به یک تجربه عینی اشاره می کنم.بنده خودم در دوران تحصیل، به دلیل نیاز معیشتی، مجبور بودم بعد از کلاس به سر کار بروم. و طبیعتا اکثر اوقات، فرصت مطالعه در وقت غیر ساعات کلاسی را نمی یافتم.از اینرو، باید دروس و تکالیفم را سر کلاس انجام می دادم.پس، برای فائق آمدن بر این اوضاع، متدولوژی ساده ای را برای خود تدوین نمودم.بدین منوال که، ابتدای سال تحصیلی به صورت گذرا و کلی، کتاب یا جزوه، یا هر موضوع درسی مشخص را از نظر می گذرانیدم؛ تا مطلب آشنای ذهن شود(البته، بعدها فهمیدم که این روش، کاملا یک روش جا افتاده ای در روانشناسی است به نام"نظریه گشتالت").سپس، در طول تحصیل، معمولا یک درس جلوتر از کلاس را آماده می کردم.نتیجه کار این بود که در موقع تدریس، بنده با آمادگی ذهنی، آن درس را مرور می کردم. و کلاسی که برای دیگر همکلاسیهایم یک درس جدید و دور از ذهن بود، برای من جلسه تمرین و برطرف نمودن اشکالات محسوب می شد.نتیجه ای که از این روش گرفتم، بسیار ارزشمند بود."موفقیت در تحصیل با کمترین انرژی مصروفه".این شگرد را در کار و مسئولیت هایم نیز به کار بستم.و نتیجه عملی آن را به عینه دیدم.البته، روش استاد-شاگردی که در مکتب خانه های قدیم رواج داشت(و هنوز هم در طلبه خانه ها رواج دارد)، به نوعی همین پیشگامی را رواج می دهد.(زیرا در روش استاد-شاگردی، شاگرد قدیمی تر به شاگرد تازه وارد حکم استادی داشته و به وی تدریس می کرد، در نتیجه، خود، هم دروس تدریسی را مرور می کرد و هم در موقع تدریس باز پروری موضوع انجام می پذیرفت؛ و درس ملکه ذهنی شده و پیشگامی اتفاق می افتاد).

به نظر می رسد، شگرد پیشگامی، یک شگرد کم هزینه و کارا، برای اشخاص موفق در رسیدن به هدف بوده است! 

تاریخ نشان می دهد که ملت ما ذاتا قدرت پیشگامی را دارد.این را بارها و بارها و در برهه های مختلف، نیز در زندگی شخصی و منفرد آحاد ملت، تجربه کرده ایم. اما این توان ملی، به دلیل نبود یک قانونمندی کارا در اجتماع، به شکل صحیحش استفاده نشده و در یک رقابت نا سالم و نا درست، بدون داشتن نقشه ای جامع، به مقابله و تشتت آرا انجامیده است.(لازم است، در اینجا برای فهم بیشتر معنی قانونمندی، به دلیل اهمیت آن، توضیحی بدهیم.قانونمندی را می توان قانون عامی خواند که بر نظم قوانین و چیدمان آنها در کنار هم حاکم است.مثلا در یک کندوی عسل، اگر حجره های منفرد را قانون شمریم، قانون عام حاکم بر کندو، شامل نحوه آرایش عمومی حجره ها و انضباط عمومی کندو را، می توان قانونمندی نامید).      

نگارش در تاريخ شنبه هشتم مرداد ۱۳۹۰ توسط محمدرضا قاهري بدر

فرصت ادغام وزارتخانه های صنعتی و تجارت، بهر دلیل که بدست آمده باشد، گذشته از واکاوی دلیل آن، فرصت خوبی است. تا بتوان در شرح وظایف، کارآیی و سازماندهی آن با توجه به نیازهای جامعه، تامل نموده و سازمان کار تولید و تجارت را بهبود بخشید.

امروزه، هم کشورهای در حال توسعه و هم کشورهای پیشرفته صنعتی وارد یک دو ماراتن در زمینه تکنولوژی شده اند، که مستی از سر می پراند.تکنولوژی این مسابقه نفس گیر، خود مقوله قابل تاملی است.این فرایند با پشتیبانی یک عزم راسخ ملی که وحدت نظر حکومتیان و مردم را در عقبه خود دارد(پدیده Nation-State) از تمامی ابزار و تمهیدات ملی و بین المللی بهره مند است.

این تکنولوژی، که از همگرایی نیروهای زیربنایی و توسعه ای و نیز اجتماعی- فرهنگی بهره مند می باشد، توانسته است این دو قطب کار را چنان بسیج نماید، که هم افزایی ملی در فرایند توسعه را به دنبال داشته باشد.مسیر تعالی این فرایند کاملا قابل رصد کردن بوده و دست آوردهایش به وضوح رویت پذیر است.

از آنجائیکه تکنولوژی از قماش متدولوژی است، لذا برای تداوم حیاتش نیازمند استمرار پنج مرحله زیر می باشد:

      1- مرحله نگهداري اوليه  (maintenance manual & annual).  

      2-  مرحله سرويس عمده (overhauling).

      3- مرحله به هنگام سا زي يا به روز رسانی (updating).

      4- مرحله نو سازی وتجهيز (refurbishment).

      5- مرحله ارتقاي كيفي و كمي (upgrading) یا زایش!

برای انطباق یا tailor-made کردن این پنج مرحله بر تن تکنولوژی توسعه صنعت و تجارت کشور، لازم است ابتدا مفاهیم انطباقی پنج مرحله مذکور را با توجه به ماهیت کار توضیح دهیم:

       1- مرحله نگهداري اوليه  (maintenance manual & annual).

نگهداری مستمر در نظام توسعه ای و حاکمیتی توسعه صنعت و تجارت، اصولا به یک نهاد نظارتی و نگهدارنده نیازمند است.تا بتواند با توجه به آرمانخواهی و اهداف از پیش تعیین شده و دستورالعمل های نگهداری آن، این امر را به انجام برساند.

       2- مرحله سرويس عمده (overhauling).

در مرحله سرویس عمده، معمولا تعویض قطعه با در نظر گرفتن عمر مفید آن انجام می گیرد.با توجه به اینکه تکنولوژی مدیریت توسعه ای صنعت و تجارت، تکنولوژی یک ماشین اداری است؛ از اینرو، منظور از قطعه در این تکنولوژی، نهادها و سازمانها و گروههای تصمیم ساز، تصمیم گیر و اجرایی است.

        3- مرحله به هنگام سا زي يا به روز رسانی (updating).

با توجه به روند کار، عملا پیش می آید که ملاحظه می شود بخشی از سازمان از کارآیی لازم بهره مند نیست؛ یا نیاز به تغییرات تکاملی جزئی دارد.به روز رسانی شامل این قسمت می شود.

         4- مرحله نو سازی وتجهيز (refurbishment).

در این بخش، کل سیستم بازنگری و به صورت کامل همه بخش ها و مجموعه های آن، نوسازی و تجهیز می شود.

         5- مرحله ارتقاي كيفي و كمي (upgrading) یا زایش!

با توجه به نوسازی و تجهیز سیستم، تکنولوژی آبستن تغییرات اساسی شده و زایش آغاز می شود.در این مرحله، تکنولوژی خود نشان می دهد که بخشهایی از آن باید حذف و یا اضافه (یا مهندسی مجدد) شود.در این مرحله، کل نظام یک یا چند درجه ارتقا می یابد.

بدیهی است پس از ارتقای کمی و کیفی، تکنولوژی جدیدی به وجود آمده و دوباره مراحل پنجگانه فوق از نو تکرار می شود.

برای انجام بهینه کار، طراحی نرم افزاری ویژه که کل سیستم را پوشش داده و مراحل پنجگانه مذکور را در بر گیرد، ضروری است.

وانمایی یا Simulation سیستم، نیز باید با استفاده از نرم افزار مذکور، به انجام برسد.تا طراحان و کنترل کنندگان بتوانند، به سهولت، کل نظام را تحت نظر داشته و با اشرافیت کافی هدایت و کنترل آنرا به عهده بگیرند.در این مرحله، طراحی کلان سیستم به اتمام می رسد.

اما، در نظام خرد و فرایندی سیستم که شامل فرایندها می شود، تعریف مکانیزم ها و دینامیزم ها و کد بندی عناصر و باکس دیاگرام ها، به صورت دیجیتالی و ماتریسی، شبکه و معماری تکنولوژی مذکور را تکمیل می کند.      

نگارش در تاريخ شنبه بیست و یکم خرداد ۱۳۹۰ توسط محمدرضا قاهري بدر

بنشین کنار رود و گذر عمر ببین.عرب گوید: "العمر یمر کمر السحاب"یعنی عمر مانند گذشتن ابرها می گذرد.

گاه آدم احساس می کند که زمان سریع می گذرد. و گاه برعکس چنان کند که آدم حوصله اش سر می آید. گاه احساس می کند شخص مهمی شده است و مفید اجتماع( به قول شیخ عبدالله انصاری: یک گاه به کودکی به استاد شدیم، یک گاه ز استادی خود شاد شدیم...). گاه هر قدر سریع می دود، به زمان نمی رسد. و گاه زمان رام وی است و سر به زیر!

این چه احساسی است؟ و از چه نشئات می گیرد؟ چگونه باید با آن مصالحه کرد؟

به نظر می رسد، بزرگان عالم در هر دوره ای هنر مصالحه با زمان را پیدا نموده اند. و الا، به بزرگی نمی رسیدند.

اگر زمان را بمانند رودخانه بزرگی در نظر بگیریم، با مسیر پرپیچ و خم.که گاه عریض می شود و آرام،  و گاه باریک و خروشان در میان صخره ها؛ چه ساحلی را باید گزید؟!

تجربه تاریخی تمدن بشر، حکایت از انتخاب ساحل آرام رودخانه ها دارد.اصولا تمدن ها زائیده سواحل آرام هستند. زیرا سواحل آرام، فرصت تفکر و تامل را به وی ارزانی نموده است. هر چند که تجربه نا آرامی رودخانه ، بشر را به تکامل رسانیده و باعث شده که او قدر عافیت را بداند.

همین تجربه، مفهوم دیگری برای بشریت داشته است. و آن اینکه در بستر زمان باید اسکان گزید و زندگی کرد. و از نیروی آن استفاده نمود، به قدر کفایت. زیرا تنها خود زمان است که تحمل بار خود را دارد. و هر چیز دیگری در بین چرخ دنده های بسیار بران آن له و لورده می شود. انسان در هر برهه ای از تاریخ که خواسته است بر زمان چیره شود، یا آن را رام نموده و از آن سواری بگیرد، سخت زمین خورده است؛ و درد کمر گرفته است.

زمان، معلم بزرگ است. زمان، آینه است. زمان، همه چیز است. اما قابل اسکان نیست.

باید بر ساحل زمان، ساحلی آرام از زمان، نه ساحل خروشان آن اسکان گزید. نباید بیگدار به آب زده و ماجراجویی پیشه نمود. زیرا ساحل خروشان نه قابل اسکان است و نه قابلیت کشتی رانی و ماهیگیری دارد.

تنها، ابلهان ساحل خروشان زمان را برای سکونت خود انتخاب می کنند!   

   

نگارش در تاريخ سه شنبه سوم خرداد ۱۳۹۰ توسط محمدرضا قاهري بدر

آیا R&D (تحقیق و توسعه)یک چیز لوکس و اشرافی است یا یک ضرورت اجتناب نا پذیر؟!

پنجشنبه گذشته مسافرتی داشتم برای بازدید از یک کارخانه در جوار شهر مهاباد.بین راه، دوستان پیشنهاد کردند ضمن صرف صبحانه در یک واحد تولیدی لبنی واقع در حاشیه شهر ملکان از واحد مذکور نیز بازدیدی داشته باشیم.

صاحب کارخانه شخصی زحمتکش و کوشا بود؛ ضمن آنکه از دست اداره برق که قبض با مبلغ بالایی را برایش ارسال نموده بود، بسیار عاصی بود و اظهار می داشت که قصد بستن کارخانه را دارد.در عین حال که تولید این کارخانه از استاندارد قابل قبولی برخوردار است، اما متاسفانه از فرایند تغییر و مراحل پنجگانه نگهداری و زایش تکنولوژی در این واحد خبری نیست.بنده بحث را از قبض برق به طرف دیگری کشیدم و به ناچار و حسب وظیفه سئوالی را مطرح نمودم که آیا می دانید R&D چیست؟ همانگونه که حدس می زدم، این لغت نه برای ایشان و نه برای نزدیکانشان آشنا بود! البته، خوشبختانه خانم مهندس مسئول فنی معنی آن را می دانستند.اما فقط معنی تحت الفظی آن را، نه اینکه آیا در این کارخانه هم به درد می خورد یا نه؟

به این فکر افتادم که چند در صد صاحبان واحدهای تولیدی و دست اندرکاران صنعت کشور معنی واقعی و کارآمد این لغت را می دانند؟! سایر دست اندر کاران بروکراسی و تکنوکراسی و دانشگاهها و مراکز پژوهشی و آموزشی کشور چطور؟

علاج واقعه را قبل از وقوع باید کرد!  جالب اینکه تا معنی این لغت فهمیده شد، همان موقع ضرورت اجرایی پیدا می کند؛ و شخص نمی تواند از آن بگریزد.

با مباحثه سرپایی که در حضور صاحب کارخانه و در محل کار مدیر فنی واحد داشتیم، این سئوال را مطرح نمودم: آیا به نظر شما بررسی دقیق محصولات رقیب داخلی و خارجی، هم از نظر شکل و نحوه ارایه محصول در بازار و هم از نظر کیفیت و بالنهایه انطباق با محصول خودی نمی تواند R&D تلقی شود؟! آیا قبل از اینکه قبض با مبلغ بالا برای شما بیاید، حضرتعالی آن را قبلا در قیمت تمام شده کالایتان محاسبه کرده اید؟و متناسب با آن تمهیدات لازمه را به کار بسته اید؟ تا دیگر به فکر بستن کارخانه نیفتید؟

هرچند که به نظر خودم چند راهنمایی دیگر مطابق تجربیاتم را به دوستان این واحد ارایه نمودم، اما فکر می کنم اگر تنها R&D  را گرفته باشند، فعلا کافی است!       

 

نگارش در تاريخ چهارشنبه بیست و یکم اردیبهشت ۱۳۹۰ توسط محمدرضا قاهري بدر

در زندگی روزمره، انسان از طرفی شاهد انبوهی از تیره بختی ها و ناملایمات است، واز طرف دیگر با بخشی از موفقیت ها و شادکامی ها مواجه است.بعضی از بزرگان در این موضوع قضاوت های متفاوتی کرده اند؛ هرچند که اکثر آنان روند عمومی کار دنیا را به وفق مراد انسان ندانسته اند.

مثلا، چارلی چاپلین خوشبختی را فاصله میان دو بدبختی ذکر کرده است. البته به مصداق ماهیت کم بودن چیز خوب و به تائید تاریخ و در مقایسه، اوقاتی که بر وفق مراد انسان نمی چرخد، بسیار بیشتر از زمانی است که بر وفق مراد وی است.

حال این سئوال پیش می آید که چاره کار چیست؟ و چه باید کرد؟

متفکرین در طول تاریخ، علیرغم تنوع عقایدشان، چه آنانی که چاره کار را در حمله به درد و رنج دانسته و برای چیرگی بر آن راه ریاضت پیشه کردند، و چه آنانی که بمانند اپیکور، راه تنعم و سودمندی از آنات و دقایق زندگی را پیش گرفتند، همگی بر این باورند که در مقابل ناملایمات باید ایستادگی از خود نشان داده و آن را کوچک شمرد.

در این راه، بشر برای چیرگی بر ناملایمات و برای خرد نشان دادن آنها، برای خود والاتر از مقام زمینی اش، جایگاهی ملکوتی و رسالتی جاودان تعریف نمود؛ تا آنچنانکه خود واقف است بر مسایل فائق آید.به قول مولانا:

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک       چند روزی فلکم کرده بر این زندانم      

بدین طریق، تفکر انسان وی را فراتر از جهان مادی دوروبریش به پرواز در آورد.تا جائیکه مولانا فرمود:

ای برادر تو همه اندیشه ای        ما بقی تو استخوان و ریشه ای

پس شاکله رسیدن به راه کاری بنیادین، ارج نهادن به اندیشه و اندیشمندان و گردن نهادن به خرد جمعی است.بهتر از این نمی شود گفت که می فرماید:"یدالله مع الجماعة"(دست خدا با جمع است). این راه، الوهی و راه جمع است. برعکس راه فرد، اگر از جمع تبعیت نکند، راه شیطانی است؛ هرچند که راه فردی به ظاهر درست دیده شود.

ملت ژاپن در برخورد با مسئله زلزله و بلایای متعاقب آن، از نظر استقامت در مقابله با مصایب و سختی ها و نیز آمادگیشان در استفاده از خرد جمعی، درس بزرگی به بشریت دادند.حال، فاعتبروا یا اولی الالباب...!!     

نگارش در تاريخ چهارشنبه سیزدهم بهمن ۱۳۸۹ توسط محمدرضا قاهري بدر

  بنام آنکه جان را فکرت آموخت

نقش شبکه های مردمی در جاری سازی یک برنامه توسعه منطقه ای

بررسی انطباقی رویکرد (RDA ( regional development agent

مقدمه:

نظر به اینکه برنامه ریزی منطقه ای از قماش تکنولوژی است و التزام پیروی از سیاق یا دانش خود را دارد، لذا قبل از پرداختن به موضوع لازم است دیدگاه خود را در مورد دانش و تکنولوژی و نحوه جاری سازی آن به صورت عام بیان نموده و با نقد انطباقی یک رویکرد (RDA)، به اهمیت شبکه اجرایی در جاری سازی تکنولوژی یک برنامه توسعه منطقه ای بپردازیم. سپس، با اشاره به منابع و مستندات ملهم در ارایه الگوی مورد نظر، در تفسیر و توضیح آن بکوشیم. زیرا به نظر نگارنده اهمیت توضیح متدولوژی کار در صورتیکه بیشتر از خودِ کار نبوده باشد، کمتر نیست.

سابقه:

با بررسی فرایند توسعه تاریخ تطور و تکامل فکر بشر، در می یابیم که وظیفه پرچم داری و پیش قراولی در ارتقا و توسعه کمی و کیفی علوم و فنون بین جوامع مختلف در برهه های متفاوت دست به دست گشته است. و در این مسابقه ماراتن، در رسانیدن مشعل فروزان علم و دانش به مقصد، ملتها یکی پس از دیگری همدیگر را پشتیبانی نموده اند.

این فرایند، علیرغم ادعا و قبضه پیش قراولی توسط غرب، در حال حاضر نیز قابل تعقیب و رد گیری است.برای ثبوت این ادعا، تحقیق و تفحص مفصلی لازم نیست. بلکه نگاهی گذرا به پیشینه تمدنی یونان، ایران، روم، نیل، آزتک ها و اینکاها وغیره، دلیل بارز این مدعاست.

اما آنچه به نظر می رسد بر سر تمدن های باستانی آمده است بدون توجه به علت های آن، همانا مسئله قصور در نگهداری و ارتقای تکنولوژی هایشان بوده است.این قصور، شامل غفلت در پرداختن به موضوع نگهداری و ارتقای تکنولوژی، و رعایت توالی آن به شرح ذیل است:

      1- مرحله نگهداري اوليه  maintenance )manual & annual).  

      2-  مرحله سرويس عمده (overhauling).

      3- مرحله به هنگام سا زي يا به روز رسانی (updating).

      4- مرحله نو سازی وتجهيز (refurbishment).

      5- مرحله ارتقاي كيفي و كمي (upgrading) یا زایش!

در اینجا لازم است به نکته دیگری نیز اشاره داشته باشیم. و آن بحث دانش و اهمیت آن است."دانش"، را اگر انطباق عینی قوانین علمی با شرایط خاص بدانیم، همان فوت کوزه گری است. پس نیازمند به گذر از فیلتر تجربه می باشد. بدین ترتیب "دانش، از محیط های تکنیسینی تراوش می نماید. و دانشگاهها تنها وظیفه مند تئوریزه کردن آن هستند، نه ایجاد آن".

موضوع دیگر حائز اهمیت، چگونگی رسیدن به دانش است. زیرا تاکنون برای رسیدن به دانش، تنها دو روش به شرح زیر شناسایی شده است:

روش اول= طی مسیر معرفت سطحی، رسیدن به علم. انطباق قوانین علمی با شرایط خاص(رسیدن به دانش). به کار بردن دانش(رسیدن به تکنولوژی). و بالنهایه، استنتاج آن تکنولوژی(رسیدن به دانش فنی).

روش دوم= روش مهندسی معکوس است. یعنی تجزیه و تحلیل دست یافته های عینی، جهت رسیدن به مهندسی آن. در این روش عکس مسیر قبلی طی می شود.

به دلیل اینکه دانش و تکنولوژی دیگران به مانند کُت آمریکایی به تن بنده است، پس باید با یک مهندسی صحیح چاک داده شده و با اندازه های تنِ بنده انطباق یافته و دوباره دوخته شود. حال می شود گفت آن یک کُت است. و الا، چیزی بی ریخت خواهد شد. که نَه کُت است و نه پالتو!. برای رسیدن به دانش دقیق، هر یک از مسیر های فوق انتخاب شود، لاجرم رعایت یک متدولوژی اجباری است :

 متدولوژی بومی سازی دانش و تکنولوژی دیگران

 

در شکل بالا، متدولوژی فرایند تکوین دانش آمده است. این فرایند در عین حال، به عنوان فرایند بومی سازی دانش و تکنولوژی می تواند مورد استفاده قرار گیرد. همانگونه که ملاحظه می شود، دانش و تکنولوژی دیگران باید در سطح اول، یا به عنوان "داده"معرفی شود. تا پس از طی فرایند ششگانه، به مرحله دانش بومی(خودی) برسد. والا، به کار گرفتن آن ناقص و هدر رفت سرمایه و زمان خواهد بود.

طرح مسئله: 

توضیح و ارائه تعاریف بالا، برای رسیدن به وحدت کلامی ضروری و واجب به نظر می رسد. حال فرصت آن را یافتیم تا یک الگوی انطباقی جهت شبکه سازی یک برنامه توسعه منطقه ای را مورد نقد و بررسی قرار دهیم.

الگوی حاضر، ملهم از الگوی سازمان توسعه صنعتی ملل متحد (UNIDO) تحت عنوان برنامه توسعه خوشه های صنعت (CDA (Cluster Development Agentاست. این الگو، با شناسایی شبکه های قدیمی منطقه ای تولید و تجارت،که زمانی از کارایی خوبی برخورداربوده و در حال حاضر بخشهایی از آن دارای حیات کورسویی هستند، نسبت به بازسازی و بهسازی و در نتیجه تلطیف روابط شبکه ای آن اقدام می کند.

اقتباس حاضر، به دلایل زیر انجام گرفته است:

    الف - برنامه توسعه خوشه های صنعتی سازمان ملل، یک برنامه شبکه سازی آزموده شده برای توسعه منطقه ای است.بدین ترتیب، منطبق با اهداف ماست. شاید تنها تفاوت بین این دو، کلی شمول بودن هدف ما بوده باشد.

    ب - برنامه توسعه خوشه های صنعتی سازمان ملل، از برنامه های مشهور به "استعماری"، و تزریقی برحذر بوده و با ملحوظ نظر قرار دادن اهداف سه گانه"درون زایی، خود اتکایی ونیازگرایی"، نسبت به شناخت شبکه های محلی و منطقه ای توسعه صنعتی شامل مدیریت، بازار، سرمایه و تکنولوژی،اقدام و به تحریک جهت احیا و بازسازی آن شبکه ها، کمر همت بسته است.لازم به یادآوری است که، سازمان خوشه ها ی صنعتی به صورت یک  NGOاداره شده و با رهنمودها و دستورالعملهای UNIDO، با عاملیت شخصی مجرب و ذیصلاح، هدایت می شود. البته، هزینه های بسترسازی فرهنگی خوشه، از سوی سازمان صنایع کوچک و شهرکهای صنعتی، و بعضا به طور مستقیم از سوی UNIDO کارسازی می شود.

ازاینرو، با توجه به شناخت از وظایف یک برنامه توسعه منطقه ای، و محدوده و عوامل موثر در آن، انطباق متدولوژی حاضر در ارایه الگویی کارساز برای احیای "خوشه های توسعه منطقه ای"، با هدایت عوامل توسعه ای آن  (RDA) ، گامی بزرگ در راستای شبکه سازی برای اجرا، و جاری سازی برنامه توسعه منطقه ای خواهد بود.

از آنجائیکه توسعه، یک فرایند فرهنگی است، و رسیدن به آن بدون داشتن بستری مناسب، میسر نمی باشد؛ لذا منابع توسعه انسانی در این فرایند، به عنوان عامل تعیین کننده، نقش بسترسازی آنرا بازی می کند.این بستر، شامل یک جریان اجتماعی بوده، و از شبکه خاص خود تبعیت می نماید.

با نگاهی به ادبیات UNIDO، در تدوین برنامه توسعه خوشه های صنعتی، در می یابیم که دکترین این برنامه از هزاران ساعت کار مستمر فکری دانشمندان، و صاحب نظران علم توسعه ، و نتایج عملی آنها برخوردار بوده است.از اینرو، برای انطباق الگوی پیشنهادی با آن، ساده لوحی خواهد بود، اگر در تدوین دکترین، از نقطه نظرات آنان استفاده نشود. بدين ترتيب، پیشنهاد می شود این الگو و برنامه، به چالش فکری گرفته شده، و تکامل یابد. تا انشاءالله اجرایی شود.

پس از تکمیل دکترین RDA ، و به تصویب رسانیدن آن، سازماندهی می تواند شروع شود. تربیت عوامل توسعه ای، همراه با انتخاب اعضای شبکه ها و جاری سازی شبکه ای این برنامه، با تاسیس نهادهای پشتیبانی آموزشی (به شکل کارگاهها)، از ضروریات امر می باشد.

شبکه های RDA دارای سطوح و سازمانهای مختلف بوده و ضمن تعریف آنها در شبکه قدرت منطقه ای و ملی، از هر گونه گرایش سیاسی باید برحذر باشند. در انتخاب اشخاص برای عضویت این شبکه ها، بدون توجه به گرایشهای فکری شان، خصوصیات زیر ضروری است:

           - خوش نامی و سلامت. مقبولیت اجتماعی.

           - مجرب بودن و داشتن دانش.

           - صبوری و شکیبایی و داشتن درایت.

           - علاقمندی به توسعه و تغییر.

           - شفافیت در گفتار و عمل و بلندپروازی.

این شبکه همچنانکه در تدوین برنامه توسعه منطقه ای مشارکت جدی دارد، در اجرای آن نیز کوشاست. پشتیبانی دانشگاهها و مراکز پژوهشی و علمی، از این شبکه، دائمی و ضروری است.مسلماً تجهيز اين شبكه به ابزار امروزی IT شامل رايانش ابري در تسريع خدمات دهي و بالا رفتن كارايي اين شبكه بسيار موثر و مفيد خواهد بود.

اهداف و وظایف این شبکه عبارت است از:

           - شناسایی نیروهای توسعه ای و سازمان دهی و حمایت از آنها.

           - شناسایی تکنولوژی های بومی و منطقه ای. بمانند قنوات، صنایع دستی و شبکه آنها.

           - تبدیل و انطباق تکنولوژی های بومی، با توجه به هرم دانش، و مدل مربوطه، به تکنولوژی منطقه ای به روز شده، با استمداد از دانشگاهها و مراکز پژوهشی. و برنامه ریزی جهت حداکثر استفاده کردن از قدرت ملی و منطقه ای برای اجرایی کردن آنها.

           - هدایت برنامه آموزش و ترویج همگانی؛ شامل کودکان، زنان، محصلها، دانشجویان، کسبه، مروجان علوم دینی، و مروجان تولیدی، با حداکثر استفاده از نیروهای داوطلب.

منابع :     

Clusters & Networks Development Programmers (http://www.unido.org/index.php?id=o4297dl=http://rdp87.persiangig.com/document/R_U_2006_MD.pdf)

http://www.parset.com/News/ShowNews.aspx?Code=266083

http://www.persiangig.com/pages/download/?

این مقاله را جهت درج در مجله "آمایش"، کار بسیار پسندیده گروه برنامه ریزی اجتماعی دانشگاه شیراز، برای اشاعه برنامه ریزی شهری و منطقه ای، به سردبیری جناب آقای دکتر مهدی محمدی ارسال نموده ام، انشاءالله مقبول افتاده، و در شماره اسفند ماه به چاپ برسد.البته برابر اطلاعیکه جناب محمدی بعدا دادند، این مفاله در شماره اردیبهشت ماه ۱۳۹۰ مجله مذکور به چاپ رسیده است؛ که انشاءالله pdf آن را به بنده ارسال خواهند فرمود.

در ضمن اینجانب نسبت به طراحی اولیه شماتیک مدیریت منطقه ای توسعه صنعت، معدن و تجارت در تاریخ ۷/۱۰/۹۰ اقدام نموده ام، که به موفع ارائه خواهم نمود.   

نگارش در تاريخ چهارشنبه بیست و ششم آبان ۱۳۸۹ توسط محمدرضا قاهري بدر
HUB graph

دنبال مطالبی در مورد موضوع "همکاری" می گشتم موضوعی که متاسفانه هم اکنون در جامعه ما مفقود است.که به سایت دانشگاه ایالتی والدوستا تحت عنوان هابhttp://www.valdosta.edu/distance/onlinelifeline/2010social.shtml برخوردم.هاب در واقع به معنی ترمینال و مرکز تجمع و اتصال و انشعاب است.در تکنولوژی های نو این واژه چه در سخت افزارها و چه در نرم افزارها فراوان به کار برده می شود.بنده نیز در مقاله http://roshanayiran.blogfa.com/post-113.aspx از آن استفاده کرده ام.

همکاری موضوعی است که در تمامی شئونات حیات مصداق آنرا به وضوح می شود دید.شاعر می گوید:

ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند                تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری

از همکاری بین ملکولهای یک سلول گرفته تا همکاری بین ارگانهای بدن و همکاری بین عناصر حیات در کره زمین و همکاری کرات و کهکشان ها در چیدمان یا مکانیزمی که باعث تداوم حیات است نمونه های بارز موضوع است.در یک حامعه نیز همکاری مردم بایکدیگر از سویی و همکاری مردم و حاکمیت از سوی دیگر لازمه حیات آن جامعه است.

حاکمان و سازمان های اجتمایی به نظر می رسد که تنها یک وظیفه اصلی دارند.آنهم ایجاد جو همکاری در جامعه است.این امر نه یک آوازه گری بلکه به رفتار سازمان یافته همگانی بی شایبه نیاز دارد.و آن موقع است که معجزه همکاری ثمره خود را نشان می دهد.پیش نیاز این کار صداقت حاکمان و به یک چشم دیدن همه مردم است.و خوره آن دیوار کشیدن بین مردم از خودی و نا خودی است.  

نگارش در تاريخ جمعه پنجم شهریور ۱۳۸۹ توسط محمدرضا قاهري بدر

بزرگی سراسر به گفتار نیست        دوصد گفته چون نیم کردار نیست

 جهاندار    ا گر    پاکنامی   بدی        در این راه     دانش    گرامی بدی

بدون شک، داشتن یک دکترین مشخص و پویا برای توسعه ملی هر کشور از ضروریات برنامه ریزی آن کشور است. از این رو، متخصصین علم توسعه روشهای متفاوتی را برای توسعه جوامع مختلف ارائه نموده اند. بحث ما در اینجا، بررسی تحلیلی و مقایسه روش های مذکور نیست. بلکه، بررسی موضوع شتاب آلودگی و دستپاچگی دست اندرکاران توسعه کشورهای عقب مانده ای است که سعی در پیمودن احساسی و غیر عقلانی فاصله رو به تزاید مرحله رشد و توسعه جامعه شان با جوامع پیشرفته صنعتی را دارند. این شتاب زدگی و نداشتن برنامه ای منسجم در مسابقه توان فرسای دو ماراتن اکثرا باعث هدر رفت توان آنان شده و دور و تسلسلی بی نتیجه را به دنبال دارد.

 چرا و به چه علت اینگونه جوامع در مبارزه با مشکلات حیاتی خود همیشه یک قدم عقب هستند؟ و چه باید کرد؟

بزرگترین، بهترین، بالاترین و ترین های دیگر، یا انتصاب به اولین ها، آمال و آرزوهای ذهنی اینگونه جوامع را تشکیل می دهد. مدیران سیاست زده اینگونه جوامع نیز با شعارهای عوام پسند، بدون پرداختن به عملی سازنده و نظام مند در راه اعتلای ملی، در فرصت سوزی و به هدر دادن سرمایه های ملی و زمان از همدیگر سبقت می جویند. اینان، به طور عموم دنبال نخبگان و الیت می گردند و در حالی که در ذهن خود فرزانه سالاری را لقلقه می کنند در عمل فقط به پز خالی بسنده کرده و باعث رنجش خاطر این طیف نیز می شوند(دانش مداری). 

می گویند یک معلم خوب به شاگرد زرنگ توجه نمی کند. البته، نه آنگونه که وی را از مهر خود بی بهره سازد. او توجه اصلی خود را بیشتر به میانه قابل قبول معطوف می دارد. چون کلاس یک اجتماع است و هدف، رسیدن به یک نتیجه اجتماعی. نه ساختن تک ستاره ها و جزیره های جدا افتاده که با اجتماع خویش همخوانی نداشته و میل به پیوستن به اجتماع بالاتر در آنان بیدار شده باشد( فرار مغز ها). باید توجه کرد که این به معنی نفی زبده پروری نیست. بلکه ضرورت توسعه اجتماعی آن را ایجاب می کند. موضوع نیم کردار در شعر بالا از دیدگاه نگارنده نیم کردار اجتماعی یا همان عمل جمعی است که در آن همه نیرو ها به هم متصل شده ( خرد جمعی) و هم افزایی یا Synergy ایجاد می کنند(خيرالاموراوسطها). راه رشد کشورهایی نظیر هند و چین و مالزی، حتی به گونه ای ژاپن و کره جنوبی نیز همانگونه بوده است.

روانشناسان با بررسی منحنی هوش اجتماع پی برده اند که این منحنی به شکل نرمال است. یعنی قلیلی تیز هوش و قلیلی کم هوش با اکثریت دارندگان هوش متوسط . و بدینسان نتیجه می گیرند که جامعه در دست دارندگان هوش متوسط می چرخد. و برای بهبود وضع آن باید برنامه ریزی اصلی بر روی این طیف قرار گیرد. تصوير اصلي را ببينيد

به همان نحو که در پرورش نیروی انسانی باید این موضوع را در نظر گرفت، ضروری است در توسعه مناطق مختلف از جزیره ساختن مرکز و یا استان ها و ایجاد تفاوت های معنی دار بین شهر و روستا نیز پرهیز شود (استفاده از طرح های توسعه ای نظیر  RDA می تواند بسیار مفید واقع شود).

ایجاد اتمسفر توسعه از ضروری ترین ملزومات است. در این موضوع نیز توجه به یک سری از نیروها و یا عمده کردن یک موضوع، از بیماری های توسعه محسوب می شود. معجونی قابل قبول است که بوی همه را دارا باشد.

انتخاب تکنولوژی و ملزومات مناسب و پرهیز از ارزانترین ها و گرانترین ها، موضوع دیگر توسعه است.

توجه به مزیت های نسبی منطقه ای، همسان با ملحوظ نظر داشتن استفاده بهینه از منابع، به ویژه منابع تجدید نشدنی ( توسعه پایدار ) هم به نحوی همان توجه به میانه قابل قبول می باشد.  

نگارش در تاريخ شنبه بیست و یکم فروردین ۱۳۸۹ توسط محمدرضا قاهري بدر
Photo: A mother polar bear coaxes her cub up a snow bank

نگارش در تاريخ چهارشنبه بیست و یکم مرداد ۱۳۸۸ توسط محمدرضا قاهري بدر

به نظر عموم اقتصاددانان "خرج ياهزينه "،آنگونه پرداختي هايي است كه جهت توليد كالايي يا ارائه خدماتي خاص انجام مي گيرد.هزينه ، خود بر دو قسم است :

 الف – هزينه سرمايه اي / ب – هزينه جاري .

هزینه، بدوحالت : هزينه واقعي يا اصلي و هزينه سربارنیز ديده مي شود( اين تقسيم بندي شامل هم هزينه سرمايه اي و هم هزينه جاري است).

هزينه ، هم در شكل سرمايه اي و هم در شكل جاري ، بخشي از سرمايه تمام شده است و بايد از طريق فروش كالا يا خدمات توليد شده جبران شود.(توضيح اينكه : ما در اينجا قصد بررسي سرمايه ، تركيب آن ، چگونگي استهلاك آن بر روي توليد و مسايلي از اين قبيل را نداريم ، بلكه تنها بخش مربوط به هزينه (خرج) با تاكيد بر هزينه  هدر رفت (برج) را مورد بحث قرار مي دهيم).

در بحث هزينه ، هزينه سربار آن بخش از هزينه تمام شد كالا يا خدمات را تشكيل مي دهد كه متناسب هزينه هاي سربار كلي نسبت به كميت توليد مستهلك مي شود. عقلانيت (Rationalization )اصلي از اصول علم اقتصاد است كه نه تنها حذف يا كاهش اساسي هزينه هاي سربارتوليد را مطرح مي كند ، بلكه با تبعيت از اصل بهره وري ( PRODUCTIVITY) سعي در كاهش هزينه هاي اصلي توليد نيز دارد.

"برج يا هزينه هدر رفت" ، اصطلاحي است كه در كتابهاي علم اقتصاد ديده نمي شود.زيرا علم اقتصاد جديد كه گويا باني آن " آدام اسميت " مي باشد،از غرب به ما رسيده است. در جهان سرمایه داری با توجه به تكامل نظام آن ، چيزي اجتماعي به عنوان برج، يا هزينه هدر رفت وجود خارجي ندارد.

در بررسي موضوع برج ،هم در اقتصاد كلان و هم در اقتصاد خرد (بدليل ارتباط ارگانيكي كه اين دو با هم دارند)، شاهد عملكرد اين پديده سرطاني در اكثر جوامع عقب مانده هستيم. به ويژه جوامعي كه اقتصاد آنان گرفتار تك محصولي است.

منحني"درآمد- هزينه" اينگونه جوامع، نرمال نبوده و بسيار تيز و پلكاني است . در اين منحني ،با همان سرعت بالاي ايجاد درآمد ، تخليه خزانه يا انجام هزينه ، صورت پذيرفته و تابع اصول عقلانيت(Rationalization) اقتصادي نمي باشد.اينجا درست همان نقطه اي است  كه موضوع"برج "مطرح مي شود، هزينه هايي كه عمرا برگشت ندارد؛ مثل آبي كه در شنزار رها شده باشد.اين پديده در كل جامعه همه گير بوده و به صورت يك اپيدمي عملكرد دارد.در اثر اين اپيدمي، فرهنگ ويژه اي نيز كه ملقمه اي است ازفرهنگ هاي مختلف(بدون داشتن الگو و نقشه خاص )، ايجاد شده و اين چپاول ملي و تاريخي را توجيه پذيرمي سازد.اين دور و تسلسل باطلي است كه اينگونه جوامع گرفتار آن هستند و رهايي از آن به سادگي امكان پذير نمي باشد.

 پل باران، دانشمند مشهور علم اقتصادتوسعه ، عقيده دارد عقب ماندگي جوامع نه بخاطر نبود يا كمبود منابع، بلكه بدليل تعريف نشدن نيازهاي واقعي اينگونه جوامع است.وي با دلايل متقن اثبات مي كند كه اين جوامع درست برعكس ، بدليل وفور منابع به اين روز افتاده اند نه كمبود منابع.(بزبان خودمان پسر حاجي شده اند- يعني چون براي بدست آوردن ثروت به ارث مانده از پدر زحمت نكشيده اند، از اينرو دغدغه اي براي از دست دادن آن ندارند). يعني ثروت را هزينه نكرده اند، بلكه تبديل به برج كرده اند؛ به سخني ديگرهدر داده اند.

در زندگي خصوصي و خانوادگي شهروندان اين جوامع نيز اين امر صادق بوده و در سبد هزينه خانوار، موضوع برج كاملا مشهود است.قابل تامل اينكه ، هر قدرازبالاي هرم اجتماعی به پایه گرايش پيدا مي كند نسبت برج به خرج بيشتر است.يعني دارا ها در زندگي عادي خود كمتر برج دارند تا ندارها! همان قائده جوامع پيشرفته و عقب مانده در اينجا نيز صادق است.مشهور است كه گفته مي شود : پول اشخاص فقير به "هله هوله" صرف مي شود.

موضوع ديگري هم باعث ايجاد برج مي شود و آن خرج نكردن بموقع است ، كه بجاي يك بار خرج كردن درست، برج هايي را رو دست صاحب كار مي گذارد كه نه تنها مجموع آنها بيش از خرج واقعي است ، بلكه جبران مافات نيز نمي كند.شايد اين شعر فارسي گوياي مدعا بوده باشد :

نه خود خورد، نه كس دهد               گنده كند، به سگ دهد .                                        

اين در حقيقت، از سوء مديريت ناشي مي شود.پس به يك سخن اولا، خرج كردن درست از يك برنامه ريزي براي سرمايه گذاري صحيح و منطقي تبعيت مي كند و برعكس برج ، عموما بدون برنامه و تابع عقل نيست. ثانيا، نتيجه خرج صحيح، سود حاصله است ، در حاليكه نتيجه برج، بجز هدر رفت سرمايه و ضرر و زيان ناشي از آن چيز ديگري نمي تواند باشد.زیان برج زمانی بسیار گسترده بوده و مثل زخم کهنه بر پیکر اجتماع ماندگار است.کشورهای پیشرفته با ابداع اصولی از قبیل استانداردهای ردیف ISO9000 وEFQM وامثال آن به صورت نظام مند به پیکار دائمی برج رفته اند.

در جوامع عقب مانده ،"برج" عامل اصلی عدم ایجاد انباشت او لیه سرمایه بوده و گردش سرمایه را فلج می کتد.در نتیجه این امر باعث دور و تسلسل فقر در این گونه جوامع می شود.

علاوه بر این، تغییر سیاست های دولت ها،بی ثباتی جو سیاسی، بی ثباتی اجتماعی- اقتصادی،نارسایی و ناپختگی شبکه تولید وخدمات مربوطه،نارسایی زیر بناها،عدم وجود جو اعتماد عمومی، که همه وهمه درایجاد فرهنگ فردگرایی(Individualism) و مطلق انديشي (Absolutism) و در نتيجه گرايش به خروج سرمايه موثر هستند، درخارج شدن هزینه های سرمایه ای از جرخه اصولی خود و ورود به چرخه معیوب برج، دخيل اند.براي وضوح اين موضوع مثالي را بيان مي كنيم :

در اقتصاد معيشي خودكفا (Autarky) روستاهاي قديم ايران،براي روشن نمودن گرمابه روستا،هر خانوار يك تپاله(خشك شده فضولات حيوانات) به صورت همياري اهدا مي كرد.اين کنش، هيچگونه فشاري به اقتصاد خانوار روستايي نياورده و همه از مزاياي آن ، يعني آب گرم گرمابه روستا،بهره مند مي شدند.با بهم ريختن اين اقتصاد و شروع پديده كوچ از روستاها،بدليل ناكافي بودن تپاله ها(سوخت) براي گرمابه ،بيك باره گرمابه روستا براي هميشه خاموش گرديد. در اين مثال بخوبي ما شاهد آن هستيم كه چگونه "خرج"يا همان تپاله خانوار بدليل كوچ روستائيان و افتادن از درجه اثربخشي براي روشن نمودن گرمابه،تبديل به "برج"شده و از چرخه سرمايه(دراينجا،خدمات توليدي) خارج گرديده است.

آيا تا حال به خرج و برج خود فكر كرده ايم؟ ملت ما در اين گذر، در چه جايگاهي قرار مي گيرد؟

 

نگارش در تاريخ شنبه دوازدهم اردیبهشت ۱۳۸۸ توسط محمدرضا قاهري بدر
                  تنها یک زمین
 
            (آب و خاک وآتش وباد)
نگارش در تاريخ شنبه پنجم اردیبهشت ۱۳۸۸ توسط محمدرضا قاهري بدر

تاكتيك(tactic) واستراتژي( Strategy)، دو واژه مورد مصرف برنامه ريزي هستند.تكنيك واژه ديگري است كه بعد سوم برنامه ريزي را تشكيل مي دهد.اين سه واژه به عنوان سه بعد X,Y,Z برنامه ريزي تلقي مي شوند.

براي وضوح بيشتر، ابتدا مروري داريم به معاني اين واژگان، در لغت نامه دهخدا و فرهنگ معین:

1- تاکتیک . tactic(فرانسوی ، اِ) ۞ فن بکار انداختن لشکر در حضور دشمن ، این لفظ از زبان فرانسه است و در فارسی مستعمل ، لیکن هنوز جزو زبان فارسی نشده است . (فرهنگ نظام ). تعبیةالجیش . صف آرائی . سپه آرایی . || روش حصول کامیابی و موفقیت .

2-  استراتژي). Strategyفرانسوی ، اِ) ۞ (اِ تِ تِ) [ فر. ] (اِ.) 1 - نقشه و هدایت عملیات جنگی . 2 - نقشه ، ترفند ، راهبرد (فره ). 3 - هر طرح درازمدت برای هدفی ...

3- تکنیک  . technic[ ت ِ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ کلمه ٔ فرانسوی متداول در زبان فارسی امروزی ، فنی . کار فنی . (از فرهنگ فارسی معین ). اصول صنعت یا علم یا هنر و یا حرفه ای . اسلوب خاص علم یا هنر یا صنعتی . فن . اصول فنی . (از لاروس ).

حال، در صورتيكه بخواهيم به هر كدام از موارد بالا وزن بدهيم، عليرغم اينكه استراتژي از مجموع تاكتيك ها تشكيل مي يابد، ولي به دليل جامعيت و كلي شمول بودن آن، وزن يكم را به خود اختصاص مي دهد. بعد از آن تاكتيك به دليل ماهيت متدولوژيكي و منطق آن، وزن دوم و در نهايت، تكنيك، كه تمام كننده و بافت تكميلي است؛ وزن سوم را از آن خود خواهد نمود.در صورتيكه بخواهيم حتي به هر يك وزن برابر قايل شويم، مجموع وزن تاكتيك و استراتژي از تكنيك بيشتر خواهد شد.

با كمي مسامحه، تاكتيك و استراتژي به عنوان شبكه، شامل مدارات و نصف النهارات ؛ يا بهتر بگوييم، به عنوان استخوان بندي كالبد عمل ميكنند.لازمه تاكتيك ، داشتن يك دكترين حمله يا دفاع مناسب، فرماندهي و كنترل قوي و متمركز ،پشتيباني قوي وخوب و قدرت مانور و چيدمان(مهره چيني) صحيح وخوب است. شناخت موقعيت ومكان، شناخت استعدادطرف يا طرف هاي مقابل، شناخت استعدادنيروهاي خودي، تعيين ابزاروروشها وتكنولوژي كار، شامل تكنيك مي شود.

استراتژي،به دليل زمان شمول بودنش، آنگونه تاكتيك كلي است كه فرصت زمينه سازي اجتماعي – فرهنگي و اقتصادي- سياسي را از طريق كار فرهنگي و اقتصادي به دست آورده است ،كه به توسط آن زير بناي تاكتيك ها بنيان نهاده مي شود..زوال اين پديده نيز فرصت سوزي وناتواني سامانه از حداكثر استفاده از عامل زمان است.

تكنيك، به سخني، بافت مياني شبكه وتكميل كننده است.يا مجموع عضله هاوگوشت وپوست ورگ وپي.با اين تعريف، مشخص مي شود كه تكنيك اصل نيست بلكه فرع است. واين تاكتيك است كه اصل است.استراتژي را هم چون از مجموع تاكتيك ها تشكيل مي يابد، يك نوع تاكتيك كلي وجامع مي توان ناميد؛ پس نتيجه مي گيريم كه "تاكتيك مهم است نه تكنيك".تاكتيك شكل كلي وساختار ي و جهت رشدوتوسعه رانشان مي دهد

بحث ديگري در اين ميان، وجود دارد كه همان بحث "عملكرد"يا OPERATION است.در حقیقت پس از مشخص شدن تاکتیک ها، روش عملکردی تعیین و مطابق آن رفتار می شود. در این مرحله ،توجیه جامعه ای که با آن یا بر روی آن کار انجام می گیرد، از اهمیت وافری بر خوردار می باشد.در صورتیکه این کار خوب انجام پزیرد، هم افزایی اتفاق افتاده وبا کمترین هزینه و زمان کار صورت خواهد گرفت، والا دچار تنش شده و باعث هدر رفت نیروها خواهد شد.در بعضی روش ها تعیین اهداف عملکردی بعد از استراتژی مطرح می شود. 

حال براي وضوح بيشتر ،اشاره اي داريم به نمودهاي عيني تاكتيك وتكنيك درجامعه خودمان.در سال هاي اخير بابالارفتن تب نوآوري وتغيير واصلاحات در كشور ، ماشاهد ورودسامانه هايي از تكنيك هاي نو، ازجمله EFQMوISO9000وازاين قبيل تكنيك هاي افزايش بهره وري و استانداردسازي، به ويژه، در اتمسفر صنعت كشور بوديم.صرف نظر ازاينكه اين تكنيك ها، به عنوان تكنيك هاي پيشرفته ومتعالي ، امتحان خودرادرجوامع پيشرفته صنعتي پس داده است وبه صورت ضرورت هاي روز درمديريت جامعه صنعتي نمود پيداكرده است،در صورتيكه بخواهيم آن ها را عمده كرده و بدون توجه به تاكتيك ها،از آن ها استفاده بكنيم، آن مي شود كه شده است.يعني كاريكاتوري مضحك وپول خوره.....به قول مولانا: از قضا اسكنجبين صفرا فزود!!!

به نظر می رسد ،در جامعه امروز ما ،جای خالی استراتژی های دورنگر و تاکتیک های هماهنگ با آن (که  تمامی شئونات اجتماعی - اقتصادی و فرهنگی را در بر بگیرد)، و به تبع آن کار عملکردی، بسیار مشهود است. بيائيم روي تاكتيك ها كار بكنيم .واين نيز ميسر نمي شود مگر با كلان نگري وانتقال صحيح تكنولوژي ان.

نگارش در تاريخ یکشنبه سی ام فروردین ۱۳۸۸ توسط محمدرضا قاهري بدر

فضا سازي يا برنامه ريزي فضايي(spatial planning)، به روشي از برنامه ريزي گفته مي شود كه در آن از طريق آمايش سرزمين نسبت به برنامه ريزي منطقه اي عمل مي نمايند. يعني با شناخت امكانات و پتانسيل هاي منطقه، شامل انساني – اجتماعي و جغرافيايي و اقتصادي و آرايش بهينه آن ها ، فضايي مناسب و پايدار براي توسعه فراهم مي سازند.

شايد به آن دليل برنامه ريزي فضايي گفته شده است كه با چيدمان صحيح امكانات و پتانسيل هاي منطقه اي ،امر آماده سازي براي اسثقرار توسعه صورت مي پذيرد. يا به سخني ديگر، مكانيزم توسعه اين را طلب مي نمايد و بس. و باقي يعني ديناميزم آن(امر تحقق توسعه) تبعي است و خود مي آيد.پدرم اين موضوع را با يك مثال بيان مي كرد:

مانی پيغمبر ايرانيان ، در زمان شاپور یکم ساساني ادعاي پيغمبري نمود. همان گونه كه مي دانيم، وي نقاشي چيره دست بوده است. كتاب ارژنگ وي حاوي نقاشي هاي استادانه بوده است. توجه بيش از حد شاه به وی همواره باعث رشك و حسد سايرنقاشان گرديده و از اين رو بر او شوريدند. و شكايت پيش پادشاه بردند. هر چند كه در اين كار آشکارا آستين مُغان و موبدان زرتشتی نيز پیدا بود. شاه از ماني خواست تا چاره کار کند. وي به مناظره با نقاشان نشست وعاقبت تراضي كردند تا سالني انتخاب و در يك طرف ماني يك تنه و در طرف ديگر بقيه نقاشان كار خود را بنمايانند. انتخاب طرف سالن با توجه به يك تنه بودن ماني با وي شد و ايشان يك اسب تدرو نيز از شاه طلب نمود.اين گونه كردند و براي جلوگيري از اقتباس از هم، پرده اي ضخيم در ميانه تعبيه گرديد.(گویند اصطلاح پرده برداری از آن زمان مانده است.)

مدت چندين ماه تلاش نقاشان ادامه داشت. در اين مدت جاسوسان شاه از كار ماني كه تنها با گماردن چندين كارگر به كار روغن بزرك زدن و بتونه كاري و تسطيح وجلا دادن ديوار مشغول بود، اطلاعاتي يه شاه مي بردند و شاه دغدغه سربه هوايي ماني را داشت و دم نمي زد. عاقبت، روز پرده برداري فرا رسيد. شاه با اعوان و انصار خود سوار بر اسب وارد سالن گرديد. در حال با كنار كشيده شدن پرده حائل، تصوير شاه وهمراهان با انعكاس بهينه تمامي كار جمع نقاشان برديوار جلا داده شده توسط ماني(گفته می شود چون مانی موسیقی دان نیز بوده است،با شناخت اصول علم موسیقی و"اکو و انعکاس صدا"به نحوی در احجام و ابعاد بر روی دیوار کار کرد که علاوه بر انعکاس زیبای تصاویر دیوار مقابل، نسبت به انعکاس ویژه صدای شاه نیز عمل نمود. این امر باعث شد تا نقاشان وموبدان وی را به جادوگری متهم کنند. منظره و وضعیت بديعي را فراهم شده بود، كه نا خودآگاه شاه را به تحسين واداشت. صدای تحسین شاه نیز با تمهید به کار بسته شده توسط مانی، به مانند بلند گو، اکو شده ودر فضا طنین انداز شد(در سایر بناهای تاریخی، نظیر عالی قاپو و مسجد شاه در اصفهان و ساختمان تئاتر بالا باغ تبریز،که متاسفانه این تئاتر نابود گردید،(موضوع اکو واستفاده از تمهیدات صدایی هنوز هم آشکار است). نقاشان از وضعيت پيش آمده برافروخته شده قصد جان ماني را كردند.درحال، فهميدند كه ماني سوار بر اسب تندرو از معركه در رفته است. اين يعني" كار و کارآفرینی"! یاروش صحیح توسعه!

پیج رنک

آرایش

طراحی سایت