با نگاهي به تاريخ تحولات اجتماعي – اقتصادي كشورمان، متوجه مي شويم كه شكلبندي هاي تاريخي در كشورمان، همانند بسياري از كشورهاي شرقي، به شكل كلاسيك خود اتفاق نيافتاده است. موضوعي كه اكثر محققين داخلي و خارجي در آن اجماع دارند. اين محققين عقيده دارند كه در اين كشورها شكلبندي فئوداليزم، آنگونه كه در اروپا وغرب اتفاق افتاده است نبوده، بلكه شكلبندي ديگري با توجه به شرايط تاريخي- جغرافيايي آن حاكم بوده است. اين شكلبندي را "شيوه توليد آسيايي"نام نهاده اند.

در اين شيوه توليد، محوريت نظام نه بر تقسيم زمين، بلكه ناظر بر تقسيم آب بوده است. شيوه نیمه منسوخ شده ملكداري كشور( بُنه داري يا نسق داري) نيز گوياي اين مدعاست.
صرف نظر از بحث اساسي آن و بدون پرداختن تخصصي به موضوع، همچنين، بدون پرداختن به نحوه و كيفيت اينگونه مديريت، ما در اينجا كندوكاو نظام مديريتي كلان تاريخي كشور تا ورود پول نفت به بودجه ملی، به دليل اهميت امروزي بحران هاي آبي و تبعات و تاثيرات سوء آن ها در تماميت ارضي كشور، را از ديدگاه دانش توسعه يادآوري مي كنيم. مديريتي فراموش شده كه در طول تاريخ و عليرغم فراز و نشيب هاي فراوان، در حفظ هويت و تماميت اين ملت موفق بوده است. مديريتي كه تنها بعداز اصلاحات ارضي، به شكل كامل جايگاه خود را به مديريت نفت محور واگذار نمود.
اين نوع مديريت ذاتاً داراي ويژگي هاي زير بوده است :
- توجه به مناطق. زيرا قدرت و مكنت خود را از تجميع مناطق به دست مي آورد.
- حفظ محيط زيست. زيرا با توجه به کشاورزی بودن کشور، حفظ محيط زيست به ويژه آب و خاك، براي آن حكم حفظ توليد، داراييها ودرآمدش بود.
- عدم تمركز اداري. زيرا با توجه به شرايط جغرافيايی و تنوع آن، قابليت مانور و عدم تمركز در اخذ تصميمات وجريانات اقتصادي- اجتماعي، يك ضرورت بود. اين عدم تمركز تصميم گيري و تصميم سازي از يك فرايند دائمي و تعامل بين شبكه وسيع اقتصادي- اجتماعي مبتني بر توليد كشاورزي شامل انتظام آبياري جفت گاو، ميراب، پاكار(دشت بان)، كدخدا، مباشر و خان، همراه سامانه اداري – سياسي و نظامي منطقه برخوردار بود. كار حفظ شرايع (راه ها) و اماكن عمومي و تنقيه(نگهداري) و احداث قنوات و لاروبي و احداث آب روها با استفاده از بيگاري(مشاركت رايگان نيروي انساني) منطقه، توسط همين سامانه انجام مي گرفت. همين سامانه وظيفه سرباز گيري و بسيج در مواقع مورد نياز از قبيل جنگ، وبلاياي طبيعي را با جمع آوري ملزومات به عهده داشت.
اينگونه مديريت را بنده به دليل "محوريت مديريت آب" در آن، در مقابل شيوه مديريت مقابل، كه بعد از كشف نفت و تمركز درآمد آن در دست دولت به وجود آمد (يعني" دولت هاي نفتي")، مديريت "دولت هاي آبي" نام گذاري كرده ام. تير خلاص اين شيوه مديريتي در كشور ما با اصلاحات ارضي زده شد. اينكه اين شيوه به دليل فرسايش و پوسيدگي آن، يك شيوه ميرا و غير كارآمد گرديده بود، در آن كسي شكي ندارد. اما عدم تعريف شكلبندي جديد ارتقا يافته و با استفاده از تكنولوژي هاي انطباقي برحول محورآب( با توجه به ضرورت جغرافيايي كشور) چنان ضربه اي به كالبد نحيف اقتصاد مبتني برتوليد كشاورزي كشور زد، كه سير قهقرايي آن هنوز هم ادامه دارد. بيم آن دارد كه در صورت عدم برگشت و اصلاح مسير، انسجام و تماميت ملي نيز زير آماج تيرهاي زهرآگين و پس لرزه هاي آن زلزله مهيب گرفتار آيد. و اين، امروزه از نداي " ﻫﻞ ﻣﻦ ﻧﺎﺻﺮ ﻳﻨـﺼـﺮﻧـﻲ" محيط زيست فرتوت و درمانده كشور كاملا پيداست! زيرا پرداختن به مسئله محيط زيست بدون پرداختن به وضعيت معيشتي و شیوه زندگی مردم میسر نمی شود.
