چندی است که بعد از ۳۷ سال کار صنعتی انجام دادن، به این نتیجه رسیده ام که جامعه ی ما تعریف صحیحی از صنعت و تکنولوژی و تولید ندارد.چه این تولید، تولید کشاورزی بوده باشد و چه تولید صنعتی و ارائه خدمات.دلیل ساده این مدعی، عدم برگشت سرمایه گذاری ها دراین بخش، علیرغم تزریق درآمدهای نفتی است.این عدم تعریف فقط متوجه مسئولین و دست اندرکاران صنعت کشور نبوده و به صورت یک بیماری همه گیر، شامل کل جامعه است. حتی صنعتگران.
جامعه ما چنان در تعریف صنعت و تولید و تنظیم شبکه های آن از خود درماندگی نشان می دهد، که آدم بی اختیار شعر مولانا در مورد شناسایی فیل در تاریکی یادش می افتد. و عاقبت اینکه:
هر کسی از ظن خود شد یار من از درون من مجست اسرار من
چرا ما فکر می کنیم باید چرخ را دوباره اختراع بکنیم؟! و از راه رفته دیگران و حتی خودمان، عبرت نمی گیریم؟ چرا ما توسعه صنعت را به عنوان یک تکنولوژی قبول نمی کنیم و برای انتقال آن و انطباق با تن مام میهن سعی نمی کنیم؟آیا این خیلی مشکل است؟ آیا به جز داشتن الگوها و مدل های مناسب توسعه صنعتی، راه دیگری که بتواند به طور جامع و دقیق نیروهای توسعه ای را همسو نموده وبه هم افزایی برساند، راه دیگری را می شناسید؟!
